ارباب من...
ارباب من...
^پارت اول^
امروز چشمامو. باز کردم همیشه باید ساعت ۶ بیدار شم و برم و ارباب رو بیدار کنم
(آهان راستی یادم رفت یه بیوگرافی کوچیک از هرکس:
سلام من ا.ت هستم ۲۰ ساله و خدمتکار ارباب
سلام من تیام هستم ۲۵ ساله ارباب عمارت
سلام من یونا هستم ۲۱ ساله دوست دختر تیام)
علامت ا.ت+
علامت تیام-
علامت یونا#)
شروع:
خب داشتم میگفتم رفتم جلو در ارباب و در زدم جواب نداد دوباره در زدم بازم جواب نداد نگران شدم در رو باز کردم دیدم حمومه و رفتم طبقه پایین تا صبحانه حاضر کنم
که یه دفعه دوست دختر ارباب یونا اومد پایین
#سلام برده کوچولو صبحونه کوش
+الان آماده میشه (حرص)
#با من با حرص حرف زدی
یهو دیدم ارباب داره میاد پایین از پله ها پایین
#هق هق (گریه الکی) تیام عشقم این هرزه منو زد هق
-تو چه غلطی کردی(داد)
+ممن ببخخخخ دا بخدا کاریییی نکر....
که دیدم زد گوشم وای چقدر دستش سنگینه
ویو تیام
وقتی دیدم یونا رو زده زدم تو گوشش و رفتم پیش یونا
-خوبی عشقم
#ممنون ددی
_داری شیطون میشی
#دقیقا....
ویو ا.ت
بعد از اون کار رفتم اتاقم حداقل مامان و بابای تیام باهام خوب بودن اونا منو دوست داشتن
فردا:
صبح از خواب پاشدم که دیدم پایین صدای داد و بیدار ارباب تیام و پدرش اوج گرفته رفتم پایین که یهو.....
^پارت اول^
امروز چشمامو. باز کردم همیشه باید ساعت ۶ بیدار شم و برم و ارباب رو بیدار کنم
(آهان راستی یادم رفت یه بیوگرافی کوچیک از هرکس:
سلام من ا.ت هستم ۲۰ ساله و خدمتکار ارباب
سلام من تیام هستم ۲۵ ساله ارباب عمارت
سلام من یونا هستم ۲۱ ساله دوست دختر تیام)
علامت ا.ت+
علامت تیام-
علامت یونا#)
شروع:
خب داشتم میگفتم رفتم جلو در ارباب و در زدم جواب نداد دوباره در زدم بازم جواب نداد نگران شدم در رو باز کردم دیدم حمومه و رفتم طبقه پایین تا صبحانه حاضر کنم
که یه دفعه دوست دختر ارباب یونا اومد پایین
#سلام برده کوچولو صبحونه کوش
+الان آماده میشه (حرص)
#با من با حرص حرف زدی
یهو دیدم ارباب داره میاد پایین از پله ها پایین
#هق هق (گریه الکی) تیام عشقم این هرزه منو زد هق
-تو چه غلطی کردی(داد)
+ممن ببخخخخ دا بخدا کاریییی نکر....
که دیدم زد گوشم وای چقدر دستش سنگینه
ویو تیام
وقتی دیدم یونا رو زده زدم تو گوشش و رفتم پیش یونا
-خوبی عشقم
#ممنون ددی
_داری شیطون میشی
#دقیقا....
ویو ا.ت
بعد از اون کار رفتم اتاقم حداقل مامان و بابای تیام باهام خوب بودن اونا منو دوست داشتن
فردا:
صبح از خواب پاشدم که دیدم پایین صدای داد و بیدار ارباب تیام و پدرش اوج گرفته رفتم پایین که یهو.....
۱۳.۲k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.