جوانی با دوچرخه اش به پیرزنی برخورد کرد

جوانی با دوچرخه اش به پیرزنی برخورد کرد،
به جای عذرخواهی و کمک کردن به پیر زن شروع کرد به خندیدن و مسخره کردن؛
سپس راهش را ادامه داد و رفت؛

پیرزن صدایش زد و گفت: چیزی از تو افتاده است...
جوان به سرعت برگشت و شروع به جستجو نمود؛
پیرزن به او گفت: مروت و مردانگی ات به زمین افتاد، هرگز آنرا نخواهی یافت!!!


"زندگی اگر خالی از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هیچ ارزشی ندارد"

زندگی حکایت قدیمی کوهستان است!
صدا می کنی و می شنوی؛
پس به نیکی صدا کن، تا به نیکی به تو پاسخ دهد...
دیدگاه ها (۱)

چی بگم والا ☹ ☻

وقــــتی کسی تو را می رنجاند ناراحت نشو !چون این قانون طبیعت...

سلام من تازه واردم بیاید سر بزنید

سه پارتی هیسونگ p۲

( گناهکار ) ۱۱۹ part وارد سالن شد اما را شروع صداهای که از د...

#رویای #جوانی #پارت-۱۰وقتی سوار ماشین شدیم یادمون افتاد که آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط