من تو این اتاق تهیونگ خودمو از دست دادم هق
_من تو این اتاق تهیونگ خودمو از دست دادم هق
رفتی یه حمومه ۵ دقیقه ای گرفتی اومی بیرون لباست رو عوض کردی ومشغوله خشک کردنه موهات شدی
یه صدای از اتاقی که ته توش بود اومد انگار از اتاق اومد بیرون سریع رفتی روی تخت دراز کشیدی و خودتو به خواب زدی
تهیونگ اومد تو،،اومد پیشت و از پشت بغلت کرد
+همم چاکیا..چرا انقدر زود خوابیدی،،..هوم...یانکنه خودتو به خواب زدی...هوم
هیچی نگفتی
اونم خیلی محکم بغلت کرد
+دلم خیلی برات تنگ شده بود....راحت بخواب چاکیا...
(صبح)
(یونا ویدیو)
از خواب بیدارشدم ساعت ۸:۳۰ بود
تو بغله تهیونگ بودم سعی کردم از بغلش بیام بیرون ولی اون محکم تر بغلم کرد
_عا...ولم..کن
+ششش
_تهیونگ نمیتونم نفس بکشم
ولت کرد
_اوففففف
+خوب خوابیدی
_،،،میخوام برم پیشه مامانم
+دوباره شروع نکن
_بزار بهش بگم کجام
+نه نمیخاد
ازجات بلند شدی
_میرم صبحونه درست کنم
رفتی
داشتی امادش میکردی که تهیونگ اومد
+من باید برم یه خورده کار دارم،،،(کوتاه بوسیدت)زود برمیگردم
رفت
_ولی من دیر برمیگردم کیم تهیونگ
پارت ۲۱
قرار شد تا پنجشنبه نزارم:||||
هیی اشکال نداره😂💤
رفتی یه حمومه ۵ دقیقه ای گرفتی اومی بیرون لباست رو عوض کردی ومشغوله خشک کردنه موهات شدی
یه صدای از اتاقی که ته توش بود اومد انگار از اتاق اومد بیرون سریع رفتی روی تخت دراز کشیدی و خودتو به خواب زدی
تهیونگ اومد تو،،اومد پیشت و از پشت بغلت کرد
+همم چاکیا..چرا انقدر زود خوابیدی،،..هوم...یانکنه خودتو به خواب زدی...هوم
هیچی نگفتی
اونم خیلی محکم بغلت کرد
+دلم خیلی برات تنگ شده بود....راحت بخواب چاکیا...
(صبح)
(یونا ویدیو)
از خواب بیدارشدم ساعت ۸:۳۰ بود
تو بغله تهیونگ بودم سعی کردم از بغلش بیام بیرون ولی اون محکم تر بغلم کرد
_عا...ولم..کن
+ششش
_تهیونگ نمیتونم نفس بکشم
ولت کرد
_اوففففف
+خوب خوابیدی
_،،،میخوام برم پیشه مامانم
+دوباره شروع نکن
_بزار بهش بگم کجام
+نه نمیخاد
ازجات بلند شدی
_میرم صبحونه درست کنم
رفتی
داشتی امادش میکردی که تهیونگ اومد
+من باید برم یه خورده کار دارم،،،(کوتاه بوسیدت)زود برمیگردم
رفت
_ولی من دیر برمیگردم کیم تهیونگ
پارت ۲۱
قرار شد تا پنجشنبه نزارم:||||
هیی اشکال نداره😂💤
۹.۳k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.