سر به بالین می نهم با چشم اشک آلود بی خواب
سر به بالین می نهم با چشم اشک آلود بی خواب
با دلی آکنده از درد و دو دیده پر ز خوناب
گونه هایم رنگ خون شد بس که خون باریدم از چشم
این که بر چهرم ببینی،رد اشک است این نه سرخاب
چون تو رفتی با رقیبان،ساز تنها مونسم شد
میزبانم کوچه گشت و من شدم مهمان بی تاب
ساده رفتی،سخت ماندم،در نبودت با تو ماندم
ماندم و از عشق خواندم،از همان افسون نایاب
نازنین تنهایم اما با خیالت خو گرفتم
درد و دلها در نبودت،می کنم با عکس در قاب
جز دعای خیر چیزی در پیت جانا ندارم
خیر پیشت باد بی من ،بی غریب مانده در خواب
#محسن_فتحی
با دلی آکنده از درد و دو دیده پر ز خوناب
گونه هایم رنگ خون شد بس که خون باریدم از چشم
این که بر چهرم ببینی،رد اشک است این نه سرخاب
چون تو رفتی با رقیبان،ساز تنها مونسم شد
میزبانم کوچه گشت و من شدم مهمان بی تاب
ساده رفتی،سخت ماندم،در نبودت با تو ماندم
ماندم و از عشق خواندم،از همان افسون نایاب
نازنین تنهایم اما با خیالت خو گرفتم
درد و دلها در نبودت،می کنم با عکس در قاب
جز دعای خیر چیزی در پیت جانا ندارم
خیر پیشت باد بی من ،بی غریب مانده در خواب
#محسن_فتحی
۶۸۶
۲۹ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.