گونه به گونه

گونه به گونه
دست بدست
سایه به سایه

باران و بی باران
چون لحظه ای در تاب
نفس گم کرده

هیاهوی تن لرزیده به آغوش هوس
قلب ایستاده
تا چشم واژگون شود
ازبی شرمی این خواهش پست

رخ بر شبنمی می اندازم
به وسعت بی وزنی لمس
تن عشق

خواب من تعبییر شد اکنون
شیطان مرا برد بهشت
#آشیل
دیدگاه ها (۲)

سر به بالین می نهم با چشم اشک آلود بی خواببا دلی آکنده از در...

ایستگاه اخر ...با من همراه شو زیبای وحشیانتظار در ایستگاه ها...

داردصدایت میزنم...بشنوصدایم را! بیرون بکش اززندگی ومرگ پایم ...

فسفریدم درون ماهی هاخنگ بودم به علم برخوردمفلسفیدم خدا دو تا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط