برادر غیرتی من
پارت ۶۱
یون : باشه
هوجو بغلم کرد منم سرمو گذاشتم رو سینش
دستشو گذاشت رو پام و رون پامو فشار میداد
بدون توجه بهش آهنگ گوش میدادم
۲ ساعت بعد
هوجو هدفونمو برداشت
یون : عهههههههههههه هووووووووووووجوووووووووووو
هوجو : خب حوصلم سررفته
یون : چرا رون پامو فشار میدادی
هوجو : حس خوبی داشتم
یون : هییی
هوجو : یون میشه ......
یون : آره اجازه داری
که یهو بر عسکم کرد و انداختم رو سبزه ها و روم خیمه زد
یون : د...د... دا...دار....داری ..... چ..چی..چیکار ........م.... میکنی
هوجو : خودت گفتی اجازه دارم
یون : گ گوه. خ. خو. خوردم
هوجو : راه برگشتی نیست
شروع کرد به طور وحشیانه ای منو میبوسید
هرکاری میکردم ولم نمیکرد
بعدش اومد کیس مارک های دردناکی روی کل بدنم گذاشت
ساعت ۷ شب
یون : ولم کن ............ آخ گردنم بیشعور ( گریه )
هوجو : خودت اجازه دادی
یجی : بیاین بریم
هوجو بلندم کردو رفتیم خونه
سریع از پله ها رفتم بالا و رفتم تو اتاقم بلافاصله رفتم حموم
«تو حموم »
یون : هوجو ی احمق آخ کل بدنمو نابود کرد اصلا باید استرالیا میموندم چرا بهش اجازه دادم کل بدنمو پر خون کرد
یه نیم ساعتی باخودم حرف زدم و بعد رفتم بیرون
یه شلوار مشکل لش پوشیدم که یهو هوجو اومد تو
یون : یا ابوالفضل چته در میزنن بعد میان تو
هوجو : صدبار در زدم ولی جواب ندادی اومد تو
یون : برو بیرون گاو میمون احمق بیشرف توله سگ......
هوجو : دیگه چی ها توله سگ چی هان بگو دیگه
یون : برو بیرون من باهات قهرم
هوجو : چرا؟
یون : بدنمو پر خون کردی
لباسمو پوشیدم
هوجو : خب بیا بغلم
یون : برو یونهو رو بغل کن
هوجو : بیبی من حسودی کرده
یون : من از تو بدم میاد برو گمشووووووووووووووووووو
هوجو : جرات داری یه بار دیگه تکرار کن
یون : من از تو بدم میاد
که احسان سنگینی روی صورتم کردم بله هوجو بهم سیلی زد
هوجو : پرو نگو دیگه بچه ( عربده )
یون : .......ا ........ات ( بغض )
که یهو اومد تو
ات : چی شده
هوجو : هیچی نشده لطفا برید بیرون
یون : ج ....جناب کیم ( بغض )
ته : چی شده
یون :( اشاره به هوجو )
ات : چه بلایی سر بچم آوردی اخه مادر به قربوت چی شده
ته : هوجو جانم
هوجو : من که کاری نکردم
ات : آخه مادر به قربوت هوجو مرگت حتمیه چرا بچمو زدی
هوجو : ببخشید ولی بچه ی شما بچه ننست
هوجو : مثل اینکه بچتون لاله
یون : برو از اتاق من بیرون ( بغض و کیوت )
هوجو : خانم و آقای کیم یه لحظه من یه کاری با پسرتون دارم
ته : باشه یون من پنج دقیقه دیگه دوباره میایم
رفتن بیرون
هوجو منو پرت کرد رو تختم و روم خیمه زد و شروع کرد دکمه های لباسمو باز کرد و شروع که گذاشتن کیس مارک های دردناکی روی بدنم کرد
پنج مین بعد
یون : آخ ولم کن توروخدا آی
ات : ما اومدیم .......
ته : سلام......
یون : ولم کن هوجووووووووو غلط کردم ......
🐾✨
یون : باشه
هوجو بغلم کرد منم سرمو گذاشتم رو سینش
دستشو گذاشت رو پام و رون پامو فشار میداد
بدون توجه بهش آهنگ گوش میدادم
۲ ساعت بعد
هوجو هدفونمو برداشت
یون : عهههههههههههه هووووووووووووجوووووووووووو
هوجو : خب حوصلم سررفته
یون : چرا رون پامو فشار میدادی
هوجو : حس خوبی داشتم
یون : هییی
هوجو : یون میشه ......
یون : آره اجازه داری
که یهو بر عسکم کرد و انداختم رو سبزه ها و روم خیمه زد
یون : د...د... دا...دار....داری ..... چ..چی..چیکار ........م.... میکنی
هوجو : خودت گفتی اجازه دارم
یون : گ گوه. خ. خو. خوردم
هوجو : راه برگشتی نیست
شروع کرد به طور وحشیانه ای منو میبوسید
هرکاری میکردم ولم نمیکرد
بعدش اومد کیس مارک های دردناکی روی کل بدنم گذاشت
ساعت ۷ شب
یون : ولم کن ............ آخ گردنم بیشعور ( گریه )
هوجو : خودت اجازه دادی
یجی : بیاین بریم
هوجو بلندم کردو رفتیم خونه
سریع از پله ها رفتم بالا و رفتم تو اتاقم بلافاصله رفتم حموم
«تو حموم »
یون : هوجو ی احمق آخ کل بدنمو نابود کرد اصلا باید استرالیا میموندم چرا بهش اجازه دادم کل بدنمو پر خون کرد
یه نیم ساعتی باخودم حرف زدم و بعد رفتم بیرون
یه شلوار مشکل لش پوشیدم که یهو هوجو اومد تو
یون : یا ابوالفضل چته در میزنن بعد میان تو
هوجو : صدبار در زدم ولی جواب ندادی اومد تو
یون : برو بیرون گاو میمون احمق بیشرف توله سگ......
هوجو : دیگه چی ها توله سگ چی هان بگو دیگه
یون : برو بیرون من باهات قهرم
هوجو : چرا؟
یون : بدنمو پر خون کردی
لباسمو پوشیدم
هوجو : خب بیا بغلم
یون : برو یونهو رو بغل کن
هوجو : بیبی من حسودی کرده
یون : من از تو بدم میاد برو گمشووووووووووووووووووو
هوجو : جرات داری یه بار دیگه تکرار کن
یون : من از تو بدم میاد
که احسان سنگینی روی صورتم کردم بله هوجو بهم سیلی زد
هوجو : پرو نگو دیگه بچه ( عربده )
یون : .......ا ........ات ( بغض )
که یهو اومد تو
ات : چی شده
هوجو : هیچی نشده لطفا برید بیرون
یون : ج ....جناب کیم ( بغض )
ته : چی شده
یون :( اشاره به هوجو )
ات : چه بلایی سر بچم آوردی اخه مادر به قربوت چی شده
ته : هوجو جانم
هوجو : من که کاری نکردم
ات : آخه مادر به قربوت هوجو مرگت حتمیه چرا بچمو زدی
هوجو : ببخشید ولی بچه ی شما بچه ننست
هوجو : مثل اینکه بچتون لاله
یون : برو از اتاق من بیرون ( بغض و کیوت )
هوجو : خانم و آقای کیم یه لحظه من یه کاری با پسرتون دارم
ته : باشه یون من پنج دقیقه دیگه دوباره میایم
رفتن بیرون
هوجو منو پرت کرد رو تختم و روم خیمه زد و شروع کرد دکمه های لباسمو باز کرد و شروع که گذاشتن کیس مارک های دردناکی روی بدنم کرد
پنج مین بعد
یون : آخ ولم کن توروخدا آی
ات : ما اومدیم .......
ته : سلام......
یون : ولم کن هوجووووووووو غلط کردم ......
🐾✨
۳.۶k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.