فرشتگان مرگ part:3
part:۲ نکته: قبل از هرچیزی بگم اینا فقط داستانه و واقعیت نداره شخصیت های داستان با خود واقعیشون خیلی فرق دارن
"ویو تهیونگ"
دخترا رو بلند کردیم و سوار ماشین شدیم
"عمارت کیم و جئون ویو جونگکوک"
به صندلی بستیمشون و همزمان با هم سطل اب یخ رو روی سرشون خالی کردیم
جفتشون با شک بیدار شدن یکیشون جیغ کشید که صداش اکو شد و به نفس نفس افتاد ولی اون یکی یعنی دختری که من روش آب ریختم واکنش زیادی نشون نداد
اکوما. سرمو اوردم بالا و گفتم چه مرگته عو...با کسی که دیدم حرفمو خوردم یا خدا بدبخت شدیم مافیای قاچاق اعضای بدن انسان ما رو دزدیدن
ات. با ساکت شدن اکوما نگاهی به هر سه تاشون کردم ولی نشناختمشون
جفتشون به طرز وحشتناکی زدن زیر خنده و یهو ساکت شدن
تهیونگ. چونشو گرفتم و به فکش فشار وارد میکردم تو که نمیخوای بمیری میخوای؟*پوزخند
اکوما. سکسکم گرفته بود آروم سرمو به نشونه ی نه تکون دادم
کوک. دستمو روی شونش گذاشتم و فشار دادم که دستم پُر خون شدن
ات. صورتم جمع شد ولی کوچک ترین صدایی از در نیومد
نیشخندی زد و محکم تر فشار داد ولی من هنوزم صدام در نمیومد فقط صورتم توی هم جمع میشد
تهیونگ. خوبه چاقو رو برداشتم و روی پاش کشیدم
اکوما. جیغ میزدم و گریه میکردم
کوک. نیشخندی زدم که نمیخوای حرف بزنی نه؟بازش کردم از یقه بلندش کردم و محکم با پا زدم توی دلش اینقدر کتکش زدم که بیهوش شد
تهیونگ. اینقدر خون از دست داد که بیهوش شد
کوک. یا خیلی حال داد *خنده و نفس نفس
تهیونگ. زنگ بزن دکتر هان حداقل *خنده
کوک. زنگ زدم اینجاست
تهیونگ. دستا پای اکوما رو باز کردم و براید بلندش کردم زودباش کوک به چی فکر میکنی؟
کوک.تو برو من یکم دیگه میام
تهیونگ. زنده نگهش دار*خنده
کوک. یاااا....بعد از رفتنش آستین لباسشو زدم بالا که....
پایان پارت ۲
گایز امیدوارم خوشتون اومده باشه
اگه خوشتون اومده اعلام کنید
اگه حمایت نشه پاکش میکنم
شرط ۵ تا لایک
#جونگکوک#تهیونگ#bts#جیمین#یونگی#جین#نامجون#جیهوپ
"ویو تهیونگ"
دخترا رو بلند کردیم و سوار ماشین شدیم
"عمارت کیم و جئون ویو جونگکوک"
به صندلی بستیمشون و همزمان با هم سطل اب یخ رو روی سرشون خالی کردیم
جفتشون با شک بیدار شدن یکیشون جیغ کشید که صداش اکو شد و به نفس نفس افتاد ولی اون یکی یعنی دختری که من روش آب ریختم واکنش زیادی نشون نداد
اکوما. سرمو اوردم بالا و گفتم چه مرگته عو...با کسی که دیدم حرفمو خوردم یا خدا بدبخت شدیم مافیای قاچاق اعضای بدن انسان ما رو دزدیدن
ات. با ساکت شدن اکوما نگاهی به هر سه تاشون کردم ولی نشناختمشون
جفتشون به طرز وحشتناکی زدن زیر خنده و یهو ساکت شدن
تهیونگ. چونشو گرفتم و به فکش فشار وارد میکردم تو که نمیخوای بمیری میخوای؟*پوزخند
اکوما. سکسکم گرفته بود آروم سرمو به نشونه ی نه تکون دادم
کوک. دستمو روی شونش گذاشتم و فشار دادم که دستم پُر خون شدن
ات. صورتم جمع شد ولی کوچک ترین صدایی از در نیومد
نیشخندی زد و محکم تر فشار داد ولی من هنوزم صدام در نمیومد فقط صورتم توی هم جمع میشد
تهیونگ. خوبه چاقو رو برداشتم و روی پاش کشیدم
اکوما. جیغ میزدم و گریه میکردم
کوک. نیشخندی زدم که نمیخوای حرف بزنی نه؟بازش کردم از یقه بلندش کردم و محکم با پا زدم توی دلش اینقدر کتکش زدم که بیهوش شد
تهیونگ. اینقدر خون از دست داد که بیهوش شد
کوک. یا خیلی حال داد *خنده و نفس نفس
تهیونگ. زنگ بزن دکتر هان حداقل *خنده
کوک. زنگ زدم اینجاست
تهیونگ. دستا پای اکوما رو باز کردم و براید بلندش کردم زودباش کوک به چی فکر میکنی؟
کوک.تو برو من یکم دیگه میام
تهیونگ. زنده نگهش دار*خنده
کوک. یاااا....بعد از رفتنش آستین لباسشو زدم بالا که....
پایان پارت ۲
گایز امیدوارم خوشتون اومده باشه
اگه خوشتون اومده اعلام کنید
اگه حمایت نشه پاکش میکنم
شرط ۵ تا لایک
#جونگکوک#تهیونگ#bts#جیمین#یونگی#جین#نامجون#جیهوپ
۴.۹k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.