⚓️🖤шум моря🖤⚓️
⚓️🖤шум моря🖤⚓️
part:40🪔
کوک :نه
بورام :چی ؟
کوک :نه یعنی نه
لیسا :کوک اون میتونه تمام مشکلات مارو حل کنه باید استخدامش کنیم
کوک :نه
بورام :اون وقت برای چی ؟
کوک نگاهی به بقیه انداخت و بعد از چند دقیقه گفت
کوک :همه برید بیرون
وقتی کسی جم نخورد داد زد و گفت
کوک :گفتم که همه بیرون!
بقیه از جا پریدن و رفتن بیرون ، الان فقط منو کوک بودیم سکوت بین مون بود منم سرم پایین بود .
که کوک صداش بلا خره در اومد .
کوک :بورام !
بورام :کوک من میتونم کمک تون کنم لطفا ....
کوک :مسئله این نیست .
بورام:پس چی ؟
کوک :بورام جی هوپ با فهمیدنش سعی میکنه اذیت مون کنن بعدشم ریونجین و بقیه تاجرا اگر بفهمن بدتر میشه
راست می گفت تا الانش هم کلی خرابی بار اومده
دیگه نتونستم خودم و نگه دارم و سوالات مثل آتش فشان ازم ریخت بیرون
بورام :کوک !
کوک سرش و بالا گرفت و تو چشمام زل زد
بورام:به دستور جی هوپ اومدی به اون جزیره و توی این ۳ سال به دستور اون ازم سنگ آذرین خریدی !
کوک :بورام !من ....
اشکام سرازیر شدن چتری یای بلندم ریخت رو صورتم داغ کرده بودم دیگه !
بورام :تمام این سال ها فکر می کردم خودم مستقل شدم ولی ....
کوک حرفم و قطع کرد و ادامه داد
کوک :درست فکر می کنی خودت بودی
بورام ؛در صورتی که تو به دستور قدیس اومدی اونجا !
کوک :بورام ! من من نمی تونم نگران کسه دیگه ای باشم !
سرم و بالا بردم و به چشماش نگاه کردم چشمای بنفش ام حالا دایره سرخی دورش بود
کوک با نگرانی و ترس نگاهم می کرد با دیدن چشمام آرواره هاش منقبض شد .
کوک :بورام می فهمی چی میگم !
اولش فکر کردم اعتراف می خواد بکنه اما در اشتباه بودم !این علاقه یک طرفه بود و داشت خفم می کرد لعنت
کوک تا الان آدمای زیادی رو بخاطر خدمت و جی هوپ کشته بود و دیگه نمی تونست نگران منم باشه
سری تکون دادم که دستش و جلو آورد
بهش نگاه کردم که حالا چشماش همون حالت محکم و دوباره گرفته بود
________________________________________
like:۲۵
فالو یادت نره هاااا
part:40🪔
کوک :نه
بورام :چی ؟
کوک :نه یعنی نه
لیسا :کوک اون میتونه تمام مشکلات مارو حل کنه باید استخدامش کنیم
کوک :نه
بورام :اون وقت برای چی ؟
کوک نگاهی به بقیه انداخت و بعد از چند دقیقه گفت
کوک :همه برید بیرون
وقتی کسی جم نخورد داد زد و گفت
کوک :گفتم که همه بیرون!
بقیه از جا پریدن و رفتن بیرون ، الان فقط منو کوک بودیم سکوت بین مون بود منم سرم پایین بود .
که کوک صداش بلا خره در اومد .
کوک :بورام !
بورام :کوک من میتونم کمک تون کنم لطفا ....
کوک :مسئله این نیست .
بورام:پس چی ؟
کوک :بورام جی هوپ با فهمیدنش سعی میکنه اذیت مون کنن بعدشم ریونجین و بقیه تاجرا اگر بفهمن بدتر میشه
راست می گفت تا الانش هم کلی خرابی بار اومده
دیگه نتونستم خودم و نگه دارم و سوالات مثل آتش فشان ازم ریخت بیرون
بورام :کوک !
کوک سرش و بالا گرفت و تو چشمام زل زد
بورام:به دستور جی هوپ اومدی به اون جزیره و توی این ۳ سال به دستور اون ازم سنگ آذرین خریدی !
کوک :بورام !من ....
اشکام سرازیر شدن چتری یای بلندم ریخت رو صورتم داغ کرده بودم دیگه !
بورام :تمام این سال ها فکر می کردم خودم مستقل شدم ولی ....
کوک حرفم و قطع کرد و ادامه داد
کوک :درست فکر می کنی خودت بودی
بورام ؛در صورتی که تو به دستور قدیس اومدی اونجا !
کوک :بورام ! من من نمی تونم نگران کسه دیگه ای باشم !
سرم و بالا بردم و به چشماش نگاه کردم چشمای بنفش ام حالا دایره سرخی دورش بود
کوک با نگرانی و ترس نگاهم می کرد با دیدن چشمام آرواره هاش منقبض شد .
کوک :بورام می فهمی چی میگم !
اولش فکر کردم اعتراف می خواد بکنه اما در اشتباه بودم !این علاقه یک طرفه بود و داشت خفم می کرد لعنت
کوک تا الان آدمای زیادی رو بخاطر خدمت و جی هوپ کشته بود و دیگه نمی تونست نگران منم باشه
سری تکون دادم که دستش و جلو آورد
بهش نگاه کردم که حالا چشماش همون حالت محکم و دوباره گرفته بود
________________________________________
like:۲۵
فالو یادت نره هاااا
۸.۵k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.