ایمجین از Teahyung

دستتو به سمت قفسه دراز کردی.
روی نوک انگشت های پاهات وایسادی و خودتو بالا کشیدی.
هرچی تلاش کردی قدت به چیپس مورد علاقت نرسید.
از پشت توی بغل کسی فرو رفتی و دهن یک نفر اومد جفت گوشت و با صدای بم و خماری زمزمه کرد:
تهیونگ:بیبی من چیزی میخواد؟
ا.ت:آ...تهیونگ تویی؟...بدجور ترسوندیم داشتم سکته میکردم.
یه لبخند زد و به طرفت خم شد.
دماغشو به دماغت چسبوند و گفت:
تهیونگ:چی میخواستی بیبی؟..بگو برات بیارم.
ا.ت:اون چیپسه اونجا
به چشمات نگاه کرد و روشو برگردوند سمت قفسه ها.
تهیونگ:کدوم؟
انگشتتو به طرف خوراکیت گرفتی.
دستتو گرفت.
تهیونگ:میدونم کدومو میخوای:)
دستشو دراز کرد و چیپستو بهت داد.
بغلت کرد.
تهیونگ:کار خطرناکی کردی...فرض کن اون کسی که بغلت کرد من نبودم...
اون موقع چیکار میکردی؟!
ا.ت:خب...خب میزد...
تهیونگ:بیبی...
تو همین الان یکی بیاد بدزدتت نمیتونی بزنیش.
ا.ت:خب...نمیدونم.
تهیونگ:احساس میکنم دارم از یه بچه مراقبت میکنم.
از بغلت بیرون اومد.
لبخندی بهت زد.
توی چشمات زل زد دستاتو گرفت و گفت:
تهیونگ:بیا بریم خونه.
ا.ت:بریم:)
و از فروشگاه بیرون رفتید.

╭─
│ ⌞ #𝘸𝘢𝘯𝘴𝘩𝘢𝘵 , #madi , #V
│ᯏ‌‌․˖ @army_bts_ot7
╰──────╌╌╌╌╌╌
دیدگاه ها (۶)

تصورکن BTS "وقتی داری گریه میکنی"

تصورکن BTS "جرعت و حقیقت با بی‌تی‌اس"

وانشات از Jungkook

وانشات از Jimin

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

خوندن بدون لایکو کامنت حرامه.you and me P20که ناگهان تهیونگ ...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط