فیک : ددی مافیایی من
فیک : ددی مافیایی من
پارت : ۲۷
تهیونگ : چـ چی شد؟
مـ من زنده ام؟
اجوما : بله ارباب خطر رفع شد
تهیونگ : اجوما میشه بری بیرون؟
تهیونگ : یه کاری با جیا دارم
اجوما : چشم ارباب
( اجوما از اتاق رفت بیرون)
جیا ویو :
تا اجوما رفت بیرون تهیونگ دستمو گرفت و انداختم رویه تخت و روم خیمه زد
تهیونگ : بیبی
جیا : ......
تهیونگ : با تو ام بیبی
جیا : با، بامنی؟
تهیونگ : اومممم مگه به غیر از تو کسه دیگه ای هم اینجا هست؟
جیا : نه.. نیست!
تهیونگ : بیبی گرل؟
جیا : بـ بله ارباب؟
تهیونگ : دیگه بهم نگو ارباب!
جیا : چـ چی؟
( تهیونگ سرشو اورد کناره گوشم و با حالته خماری گفت)
تهیونگ : از الان به بعد فقط باید منو ددی صدا کنی!
جیا : چـ چرا؟
تهیونگ : یادت نمیاد؟
من دختر بودنتو ازت گرفتم
تهیونگ : اولین دیکی که داخله خودت حس کردی دیکه من بود
تهیونگ : پس من ددیت میشم!
جیا : با، باشه
تهیونگ : بگو!
جیا : چیرو بگم؟
تهیونگ : بهم بگو ددی ( با حالته خماری میگه)
جیا : ددی
تهیونگ ویو :
تا گفت ددی طاقت نیاوردم و لبامو کبوندم رویه لباش و شروع کردم به وحشیانه خوردنشون
اوممممم لباش چقدر خوشمزست
این لبا و این چشما و این بدن
همش ماله منه!
نمیزارم کسی به غیر از من این بدن رو لمس کنه!
مزه یه این لبارو بچشه
چون همه یه اینا ماله منه!
من عاشقشم!
دوستش دارم!
دیوونشم!
اون دومین عشقه منه
الان وقته خوبی برایه اعتراف کردنه! ولی اگه اونم مثله مین هی بهم خیانت کنه چی؟
اگه بهم خیانت کنه دیگه نمیتونم زنده بمونم!
ولی خب به امتحانش می ارزه
پس لبامو از لباش جدا کردم
قشنگ میتونستم که تعجب رو داخله چشماش ببینم
تهیونگ : اوممم بیبی گرله من لبات خیلی خوشمزست!
( اینو که گفتم دیدم که لپاش از خجالت سرخ شد
نتونستم تحمل کنم و رفتم یه گاز از لپه سمته راستش گرفتم)
جیا : اخخخخخ
تهیونگ : بیبی گرله من خجالتی شده؟
تهیونگ : بیبی من باید یه چیزی رو بهت بگم
جیا : چـ چیرو بگی؟
تهیونگ : ...................
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پارت : ۲۷
تهیونگ : چـ چی شد؟
مـ من زنده ام؟
اجوما : بله ارباب خطر رفع شد
تهیونگ : اجوما میشه بری بیرون؟
تهیونگ : یه کاری با جیا دارم
اجوما : چشم ارباب
( اجوما از اتاق رفت بیرون)
جیا ویو :
تا اجوما رفت بیرون تهیونگ دستمو گرفت و انداختم رویه تخت و روم خیمه زد
تهیونگ : بیبی
جیا : ......
تهیونگ : با تو ام بیبی
جیا : با، بامنی؟
تهیونگ : اومممم مگه به غیر از تو کسه دیگه ای هم اینجا هست؟
جیا : نه.. نیست!
تهیونگ : بیبی گرل؟
جیا : بـ بله ارباب؟
تهیونگ : دیگه بهم نگو ارباب!
جیا : چـ چی؟
( تهیونگ سرشو اورد کناره گوشم و با حالته خماری گفت)
تهیونگ : از الان به بعد فقط باید منو ددی صدا کنی!
جیا : چـ چرا؟
تهیونگ : یادت نمیاد؟
من دختر بودنتو ازت گرفتم
تهیونگ : اولین دیکی که داخله خودت حس کردی دیکه من بود
تهیونگ : پس من ددیت میشم!
جیا : با، باشه
تهیونگ : بگو!
جیا : چیرو بگم؟
تهیونگ : بهم بگو ددی ( با حالته خماری میگه)
جیا : ددی
تهیونگ ویو :
تا گفت ددی طاقت نیاوردم و لبامو کبوندم رویه لباش و شروع کردم به وحشیانه خوردنشون
اوممممم لباش چقدر خوشمزست
این لبا و این چشما و این بدن
همش ماله منه!
نمیزارم کسی به غیر از من این بدن رو لمس کنه!
مزه یه این لبارو بچشه
چون همه یه اینا ماله منه!
من عاشقشم!
دوستش دارم!
دیوونشم!
اون دومین عشقه منه
الان وقته خوبی برایه اعتراف کردنه! ولی اگه اونم مثله مین هی بهم خیانت کنه چی؟
اگه بهم خیانت کنه دیگه نمیتونم زنده بمونم!
ولی خب به امتحانش می ارزه
پس لبامو از لباش جدا کردم
قشنگ میتونستم که تعجب رو داخله چشماش ببینم
تهیونگ : اوممم بیبی گرله من لبات خیلی خوشمزست!
( اینو که گفتم دیدم که لپاش از خجالت سرخ شد
نتونستم تحمل کنم و رفتم یه گاز از لپه سمته راستش گرفتم)
جیا : اخخخخخ
تهیونگ : بیبی گرله من خجالتی شده؟
تهیونگ : بیبی من باید یه چیزی رو بهت بگم
جیا : چـ چیرو بگی؟
تهیونگ : ...................
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۱.۶k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.