رمان
#رمان
پارت 1
من هنوز عاشتم
♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~
ویو ات
+بابا من دوسش دارم(داد)
÷چرا نمیفهمی بچه اون به درد خانوادهای ما نمیخوره(داد)
+چرا چون فقیره مگه خودت نمیگی همیشه باید از صفر شروع کرد(بغض)
÷ازت خواهش میکنم این پسره رو ولش کن(آروم)
+واقعاً که (بغض)
ویو راوی (من😎)
داستان ما ازین جا قراره که اتو جونکوک عاشق هم هستن ولی چون خانوادهی جونکوک فقیره(فیکه)بابای ات نمی زاره که باهم باشن🤷♀️
ویوی ات
باگریه وارد اتاق شدم واقعاً چرا نمیزارن باکس که با دل و جون میپرستمش (🤢)باشم خیلی نامردیه
ویو راوی(دوبارمن😁)
ات همینجور داشت زار میزد که صدای در اومد
+چی میخاین از جونم(دادوگریه)
×منم
+هیسونگ تویی(گریه)(داداششه)
×اه تو چقدر خنگی بیام تو
+خنگ خودتی بیا
هیسونگ اومد تو کنار ات رو تخت نشست
×یا میدونی بدم میاد از این چشمای خوشگلت بی خودی خیس بشه(دانلود یکی ازاین داداشا)
+اوپا مگه نشنیدی بابا میگه دیگه باکوک نباشم
×بهت قول همچی درست میشه
ویو ات
با حرفای هیسونگ کمی آروم گرفتم
هیسونگ رفت و منم خابیدم
صبح از خاب بیدار شدم رفتم پایین که صبحونه بخورم بابامو دیدم
÷به حرفام فکر کردی
+بابا من ج...د..ا..ن...م..ی..ش...م..(لج)
÷خود دانی من این همه آدم کشتم جئون جونکوک هم روش(خونسرد) این رو گفت و رفت
بااین حرفه بابام انگار یه سطل آب یخ روم خالی کردن
یعنی چی
دوباره شروع کردم به گریه کردن و وارد اتاقم شدم
نیم ساعت بعد
به حرفای بابام فکر کردم بابام آدم جدی بود حرفی که میزد رو عمل می کرد من عاشق کوکیم نمیخوام آسیبی بهش برسه
پارت ۲ رو هروقت تونستم میزارم
پارت 1
من هنوز عاشتم
♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~
ویو ات
+بابا من دوسش دارم(داد)
÷چرا نمیفهمی بچه اون به درد خانوادهای ما نمیخوره(داد)
+چرا چون فقیره مگه خودت نمیگی همیشه باید از صفر شروع کرد(بغض)
÷ازت خواهش میکنم این پسره رو ولش کن(آروم)
+واقعاً که (بغض)
ویو راوی (من😎)
داستان ما ازین جا قراره که اتو جونکوک عاشق هم هستن ولی چون خانوادهی جونکوک فقیره(فیکه)بابای ات نمی زاره که باهم باشن🤷♀️
ویوی ات
باگریه وارد اتاق شدم واقعاً چرا نمیزارن باکس که با دل و جون میپرستمش (🤢)باشم خیلی نامردیه
ویو راوی(دوبارمن😁)
ات همینجور داشت زار میزد که صدای در اومد
+چی میخاین از جونم(دادوگریه)
×منم
+هیسونگ تویی(گریه)(داداششه)
×اه تو چقدر خنگی بیام تو
+خنگ خودتی بیا
هیسونگ اومد تو کنار ات رو تخت نشست
×یا میدونی بدم میاد از این چشمای خوشگلت بی خودی خیس بشه(دانلود یکی ازاین داداشا)
+اوپا مگه نشنیدی بابا میگه دیگه باکوک نباشم
×بهت قول همچی درست میشه
ویو ات
با حرفای هیسونگ کمی آروم گرفتم
هیسونگ رفت و منم خابیدم
صبح از خاب بیدار شدم رفتم پایین که صبحونه بخورم بابامو دیدم
÷به حرفام فکر کردی
+بابا من ج...د..ا..ن...م..ی..ش...م..(لج)
÷خود دانی من این همه آدم کشتم جئون جونکوک هم روش(خونسرد) این رو گفت و رفت
بااین حرفه بابام انگار یه سطل آب یخ روم خالی کردن
یعنی چی
دوباره شروع کردم به گریه کردن و وارد اتاقم شدم
نیم ساعت بعد
به حرفای بابام فکر کردم بابام آدم جدی بود حرفی که میزد رو عمل می کرد من عاشق کوکیم نمیخوام آسیبی بهش برسه
پارت ۲ رو هروقت تونستم میزارم
۲.۵k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.