بورام وقتی معنی حرف کوک رو فهمید یکهو سرخ شد و با سرعت

بورام وقتی معنی حرف کوک رو فهمید، یک‌هو سرخ شد و با سرعت از روی کاناپه بلند شد:

– ن…نه!

بدون اینکه به چیزی فکر کنه، دوید سمت اتاقش و در رو پشت سرش بست. صدای قلبش تند می‌زد و نفسش بریده بود.

کوک لبخند شیطنت‌آمیزی زد، مثل یک شکارچی که صیدش از دستش فرار کرده باشه، قدمی جلو گذاشت و با صدایی آرام و اما پرقدرت گفت:

– من خیلی منتظر این لحظه بودم…

دستشو روی در اتاق گذاشت و خم شد تا نگاهی به بورام بندازه، چشماش برق می‌زد. بورام پشت در، سرشو پایین انداخت و صدای لرزون گفت:

– کوک… نکن…

کوک فقط لبخند زد، و با همون لحن بازیگوش ادامه داد:
– نه… نمی‌تونم عقب بکشم… این بار منم شکار شدم، و قراره تا آخرش پیشت باشم.

بورام با لبخند خجالت‌زده و نفس‌های تندش، فقط سرشو تکون داد و تلاش کرد خودشو جمع و جور کنه.

کوک با لبخند شیطنت‌آمیز و کلید یدک رو اورد ، در اتاق رو باز کرد و با نگاه پر از محبت گفت:
– وقتشه…

بورام که هنوز کمی سرخ و دستپاچه بود، عقب رفت:
– چ…چیکار داری می‌کنی؟

کوک دستش رو گرفت و آروم به سمت تخت هدایتش کرد، نگاهش پر از تصمیم و هیجان بود:
– می‌خوام باهات یه زندگی کوچیک بسازم… یه ورژن کوچیک از خودمون…

بورام سرشو عقب کشید و با خنده‌ی لرزون گفت:
– خیلی عجله داری… صبر کن!

کوک لبخند زد، کمی سرشو تکون داد و زمزمه کرد:
– باشه… صبر می‌کنم… اما فقط یه کم!

بورام نفسش رو عمیق کشید و لبخند کوچکی زد. لحظه‌ای پر از هیجان، خجالت و عشق بینشون شکل گرفت، درست روی تخت، جایی که فقط اون‌ها و احساساتشون بود.
دیدگاه ها (۱)

کوک با لبخند نرم و آرامش‌بخش گفت:– فقط می‌خوام باهات نزدیک‌ت...

کامنت اسمات داره..

بعد از اون لایو پر از صداقت و دلگرمی، هیت‌ها کم‌کم شروع به ک...

فردای اون روز، کوک و بورام وارد اتاق مخصوص لایو شدن. دوربین‌...

black flower(p,200)

پارت:۸ (پیوند اجباری)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط