فیک ستاره من (پارت۲۳)
فیک ستاره من (پارت۲۳)
که ناگهان جیمین دستی بر موهایش احساس کرد و زمزمه ارومی به گوش میرسید
ا. ت: ج. جیمین
جیمین سریع سرش رو بالا برد با دیدن چشمای های باز ا. ت ذوق کرد و دستشو تو دستش گرفت و گفت
جیمین: جونم مونم بیبی جونم
ا. ت: ت... ت.. تو ا. اینج. اینجا چ. چ. چیکار میکنی
جیمین: امدم دنبالت عشقم امدم دنبالت
ا. ت: ج. ج. جیمین
جیمین: جونم بیب
ا. ت: ج. ج...و.. واب د. د. درخواستت. اره هست ا.. ا.. اره م. من ستاره... تو میشم م. م. میخوام س. س. ستاره تو بشم
ا. ت با تمام وجودش تلاش کرد و این کلمه رو گفت و بعد چشمانش رو روی هم گذاشت که جیمین بغضش گرفت و سریع ا. ت رو براید بغل کرد برد نزدیک های چادر که یونا جئونگ یوچان مدیر بچه ها بودن همه نگران بودن که با دیدن جیمین و ا. ت که خونی بیهوش بود تعجب کردن یونا جئونگ بت بدو بدو نزدیک ا. ت و جیمین شدن و.........
که ناگهان جیمین دستی بر موهایش احساس کرد و زمزمه ارومی به گوش میرسید
ا. ت: ج. جیمین
جیمین سریع سرش رو بالا برد با دیدن چشمای های باز ا. ت ذوق کرد و دستشو تو دستش گرفت و گفت
جیمین: جونم مونم بیبی جونم
ا. ت: ت... ت.. تو ا. اینج. اینجا چ. چ. چیکار میکنی
جیمین: امدم دنبالت عشقم امدم دنبالت
ا. ت: ج. ج. جیمین
جیمین: جونم بیب
ا. ت: ج. ج...و.. واب د. د. درخواستت. اره هست ا.. ا.. اره م. من ستاره... تو میشم م. م. میخوام س. س. ستاره تو بشم
ا. ت با تمام وجودش تلاش کرد و این کلمه رو گفت و بعد چشمانش رو روی هم گذاشت که جیمین بغضش گرفت و سریع ا. ت رو براید بغل کرد برد نزدیک های چادر که یونا جئونگ یوچان مدیر بچه ها بودن همه نگران بودن که با دیدن جیمین و ا. ت که خونی بیهوش بود تعجب کردن یونا جئونگ بت بدو بدو نزدیک ا. ت و جیمین شدن و.........
۸۱۱
۰۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.