"چند پارتی"
"چند پارتی"
وقتی کات کرده بودین و....🪐🌱پارت سوم:////
پارت سوم
بغل دستیم جیمین بود! فاک انگار همه چی میخواد منو عذاب بده..
داشت پنجرو رو نگاه میکرد..نشستم کنارش هدفون تو گوشش بود..نشستم کنارش..سرم پایین بود بغض وحشتناکی گلومو گرفته بود دستام میلرزید..هروقت سوار هواپیما میشدیم اون محکم دستمو میگرفت..چرا یهو اینجوری شد؟چی میشه دوباره همچی درست شه؟:)ایکاش با اون پسرای مزخرف دوست نمیشدم...
جیمین ویو
سرمو برگردوندم..با دیدن بغل دستیم کپ کردم! میا بغل دست من چیکار میکرد؟؟
جیمین:هی تو اینجا چیکار میکنی؟!
سرشو برگردوند..دوباره با همون چشمای تیله ای ی مشکی بهم نگاه میکرد..
میا:من..صندلیم اینجاست..
جیمین:هوففففف
دوباره سرمو برگردوندم و آهنگمو عوض کردم..شاید من جوری رفتار کنم که اصلا دوستش ندارم و بهش فکر نمیکنم...ولی اون همیشه تو ذهن منه! من هنوزم دوستش دارم! از ته دلم دوستش دارم...ولی چه فایده؟ من اونو خیلی رنجوندم..من اون حرفو از سر عصبی بودن زیاد زدم..ایکاش این حرفو نمیزدم...نگاهی بهش انداختم خوابش برده بود..دستمو رو موهاش کشیدم..معذرت میخوام میای من!
(دو ساعت بعد)
میا ویو
《هی..هییی خانم جانگ؟ باید پیاده شیم》
بیدارشدم...مهماندار بود از جام بلند شدم و ساکمو برداشتم..مارو سوار اتوبوس کردن خداروشکررررز ایدفعه بغل دستیم جیمین نبود:/
به اردوگاه رسیدیم منو با نایون تو یه چادر بودیم..بعدشم بهمون غذا دادن..همش فکرم پیش جیمین بود..ینی هنوزم دوستم داره؟
《سلام میا..حالت چطوره؟》
سرمو بالا گرفتم..سوهیون بود
میا:آه..س.سلام مرسی خوبم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
@jin_fake
وقتی کات کرده بودین و....🪐🌱پارت سوم:////
پارت سوم
بغل دستیم جیمین بود! فاک انگار همه چی میخواد منو عذاب بده..
داشت پنجرو رو نگاه میکرد..نشستم کنارش هدفون تو گوشش بود..نشستم کنارش..سرم پایین بود بغض وحشتناکی گلومو گرفته بود دستام میلرزید..هروقت سوار هواپیما میشدیم اون محکم دستمو میگرفت..چرا یهو اینجوری شد؟چی میشه دوباره همچی درست شه؟:)ایکاش با اون پسرای مزخرف دوست نمیشدم...
جیمین ویو
سرمو برگردوندم..با دیدن بغل دستیم کپ کردم! میا بغل دست من چیکار میکرد؟؟
جیمین:هی تو اینجا چیکار میکنی؟!
سرشو برگردوند..دوباره با همون چشمای تیله ای ی مشکی بهم نگاه میکرد..
میا:من..صندلیم اینجاست..
جیمین:هوففففف
دوباره سرمو برگردوندم و آهنگمو عوض کردم..شاید من جوری رفتار کنم که اصلا دوستش ندارم و بهش فکر نمیکنم...ولی اون همیشه تو ذهن منه! من هنوزم دوستش دارم! از ته دلم دوستش دارم...ولی چه فایده؟ من اونو خیلی رنجوندم..من اون حرفو از سر عصبی بودن زیاد زدم..ایکاش این حرفو نمیزدم...نگاهی بهش انداختم خوابش برده بود..دستمو رو موهاش کشیدم..معذرت میخوام میای من!
(دو ساعت بعد)
میا ویو
《هی..هییی خانم جانگ؟ باید پیاده شیم》
بیدارشدم...مهماندار بود از جام بلند شدم و ساکمو برداشتم..مارو سوار اتوبوس کردن خداروشکررررز ایدفعه بغل دستیم جیمین نبود:/
به اردوگاه رسیدیم منو با نایون تو یه چادر بودیم..بعدشم بهمون غذا دادن..همش فکرم پیش جیمین بود..ینی هنوزم دوستم داره؟
《سلام میا..حالت چطوره؟》
سرمو بالا گرفتم..سوهیون بود
میا:آه..س.سلام مرسی خوبم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
@jin_fake
۵۰.۹k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.