پارت

پارت ۱۱
# حلقه_سکوت
تهیونگ:😂
ات : ایش بزار برم میخوام برم حمام
تهیونگ: برو
* ات بدون توجه به چیزی رفت تو حمام بعد چند دقیقه صدای جیغش آمد تهیونگ نگران شود و رفت دم حمام *
تهیونگ: اتت خوبی ؟ میتونم بیام داخل
ات: خفه شو
تهیونگ: چی ؟ چی میگی بزار بیام تو
ات: نه وایسا حمام میکنم میام بهت میگم چی شوده
تهیونگ : باس مراقب باش
ویو ات
* بعد اینکه از تخت پاشودم و رفتم حمام یهو توی حمام دیدم روی گردنم بنفش شوده یاد دیشب افتادم و جیغ زدم تهیونگ نگران شود ولی گفتم بزار اول حمام کنم بعد به حسابش میرسم*
ویو تهیونگ
* بعد اینکه با ات حرف زدم رفت آشپزخونه و داشتم صبحانه درست میکردم ۳۰ دقیقه گذشته بود که یهو ات عصبی آمد شکه شودم *
تهیونگ: چیشوده چرا اینقدر عصبی هستی
* ات جای مارک هارو نشون داد*
ات: عصبی نباشم ببین چیکار کردی* عصبی*
تهیونگ: ول خب زنمی چه عیبی داره
ات: عیبش بخوره تو سرت چرا این کارو کردی الان من چجور برم بیرون
تهیونگ: به اینجاش فکر نکرده بودم🫢
ات: درد اصلا کی بهت اجازه داد دیشب اون کارو کنی
تهیونگ: بحث نکن آخرشم میدونی میتونم باهات هرکاری کنم
* ات عصبی شوده و دوتا دستاشو زد رو میز خیلی سفت که صدا داد تهیونگ ماتش برده بود*
ات: دلم میخواد....* داشت با اعصبانیت حرف میزد که یهو غذا های روی میز رو دید و کلا هنه چی یادش رفت و نشست به خوردن صبحانه *
ات: بعدا حرف میزنیم اول صبحونه بخورم* در حالی که دوتا لپاش پر بودن گفت و به طرز بامزه ای کیوت و خنگ شوده بود تهیونگ خندید و رو به روش نشست و داشتن غذا میخوردن که یهو
دیدگاه ها (۲)

پارت ۱۲# حلقه_سکوت * که یهو تهیونگ متوجه کبودی روی دست ات ...

🪼

پارت ۱۰# حلقه_سکوت *که یهو منو کشید سمت خودشو از پشت بغلم کر...

پارت ۹ # حلقه_سکوت *که یهو ات بخاطر اینکه نزنمش لباشو گذاشت...

پارت ۸# حلقه_سکوت که یهو هه این چشاشو بستو جیغ زدم اروممم بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط