منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:39
#جونگکوک
بزر از زیر تخت اومدم بیرون اه لعنتی حالا چیکار کنم.
با ورود تهیونگ پوزخندی زدم شرمنده داداش
تهیونگ:جونگکوک اینجا چیکار میکنی بیا بریم...
بلند شدمو یقشو گرفتم و گفتم
جونگکوک:تـ..ـحـ...ـریک شدم کمکم کن
تهیونگ:هاچی؟؟؟؟؟؟
جونگکوک:بیا امروز گـ...ـی کنیم.
چشاش گرد شد
تهیونگ:خدایی چی زدی؟
جونگکوک:عشق تو رو زدم
بعد زبونمو روی لـ...ـبـام کشیدم.
تهیونگ:خدایی اسگل شدی برو کنار
سرشو گرفتم و شروع کردم به بـ..ـوسیـ..ـدن صورتش(این اتفاق برای منم افتاده پس عادیه😂)
حولم داد و گفت
تهیونگ:ساقیت کیه داداش؟زنده میخامش...فقط...شلوارت...چ...چیز
سرمو خم کردم و با دیدن جونگکوک کوچولو چشام گرد شد.
این کی بیدار شد؟
دستمو جلوش گرفتم
جونگکوک:تو برو مشـ..ـروب بیار یالا
تهیونگ:مطمئنی؟
جونگکوک:خر خدا تو میزاری بـ...ـکـ..ـنمت؟
تهیونگ:عااا وایسا الان میارم
رو مبل ولو شدم و مثل چی نـ..ـالـ...ـه میکردم.
تهیونگ مشـ...ـروبارو اورد و همشو سر کشیدم
جونگکوک:اخیششش.
بلند شدم که سرم گیج رفت و محکم خوردم زمین
#تهیونگ
تهیونگ:هی مراقب باش باسـ..ـنـ..ـت شکست.
جونگکوک:مراقبم.
بلند شد و خاست بره که استین لباسش به دستگیره در گیر کرد.
بعد درو گرفت و گفت
جونگکوک:چرا بامن قرار نمیزاری؟
کوبیدم به پیشونیم
تهیونگ:با در اخه باهوش؟
بعد یهو شروع کرد با در حرکتای خاک برسری
تهیونگ:تو دیگه از ماتریکس خارج شدی داش ما رفتیم...
پارت:39
#جونگکوک
بزر از زیر تخت اومدم بیرون اه لعنتی حالا چیکار کنم.
با ورود تهیونگ پوزخندی زدم شرمنده داداش
تهیونگ:جونگکوک اینجا چیکار میکنی بیا بریم...
بلند شدمو یقشو گرفتم و گفتم
جونگکوک:تـ..ـحـ...ـریک شدم کمکم کن
تهیونگ:هاچی؟؟؟؟؟؟
جونگکوک:بیا امروز گـ...ـی کنیم.
چشاش گرد شد
تهیونگ:خدایی چی زدی؟
جونگکوک:عشق تو رو زدم
بعد زبونمو روی لـ...ـبـام کشیدم.
تهیونگ:خدایی اسگل شدی برو کنار
سرشو گرفتم و شروع کردم به بـ..ـوسیـ..ـدن صورتش(این اتفاق برای منم افتاده پس عادیه😂)
حولم داد و گفت
تهیونگ:ساقیت کیه داداش؟زنده میخامش...فقط...شلوارت...چ...چیز
سرمو خم کردم و با دیدن جونگکوک کوچولو چشام گرد شد.
این کی بیدار شد؟
دستمو جلوش گرفتم
جونگکوک:تو برو مشـ..ـروب بیار یالا
تهیونگ:مطمئنی؟
جونگکوک:خر خدا تو میزاری بـ...ـکـ..ـنمت؟
تهیونگ:عااا وایسا الان میارم
رو مبل ولو شدم و مثل چی نـ..ـالـ...ـه میکردم.
تهیونگ مشـ...ـروبارو اورد و همشو سر کشیدم
جونگکوک:اخیششش.
بلند شدم که سرم گیج رفت و محکم خوردم زمین
#تهیونگ
تهیونگ:هی مراقب باش باسـ..ـنـ..ـت شکست.
جونگکوک:مراقبم.
بلند شد و خاست بره که استین لباسش به دستگیره در گیر کرد.
بعد درو گرفت و گفت
جونگکوک:چرا بامن قرار نمیزاری؟
کوبیدم به پیشونیم
تهیونگ:با در اخه باهوش؟
بعد یهو شروع کرد با در حرکتای خاک برسری
تهیونگ:تو دیگه از ماتریکس خارج شدی داش ما رفتیم...
۷.۶k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.