منطقه ممنوعه عشق
منطقه ممنوعه عشق
پارت38
سمتم اومد.
ات:جلونیا...لطفاً!
جونگ کوک: آه بهت نیاز دارم.
ات:برو ایو رو ب....ک...ن نزدیک من نیا.
کوک:حسودم که هستی.
ات:لطفاً برو.
چند قدم جلو اومد رفتم عقب برخوردم به دیوار.
هع بمب بسته......
دستشو دور کمرم انداخت و فاصله بینمون رو کم کرد.
ات:جونگ کوک لطفاً.
کوک: انقد التماس نکن!
دستشو برد زیر گوشم و شروع کرد به بوسیدنم،حالم به هم میخورد از اینکه به زور بهم دست میزد نه!
پرتم کرد رو تخت و روم خیمه زد.
و این یعنی فلاکت!
ات:جونگ کوک بس کن ماهنوز بچه ایم سنمون به این چیزا نمیخوره.
کوک:میخوام حست کنم.
ات:لطفاً کوک بیرون پره دخت....
کوک:انقدر نگو دختر دختر ه.ر.زه ای مثل تو زیر خیلیا بوده.
ات:زبونم بند اومده بود نمیدونستم چی بگم
میگفتم بیا امتحان کن ببین دخترم یانه؟یا میگفتم من مثل دو رو وریات نیستم؟
صد درصد گذینه ی دوم.
ات:ببین من مثل دخترای دورو ورت نیستم ولم کن کسی که دوست دختر داره نباید خیانت کنه البته یادم نبود که دارم با یه لاشی حرف میزنم!
جونگ کوک:من لاشیم اره؟که اینطور الان نشونت می......
با صدای لیا به خدم اومدم.
لیا:ات درو باز میکنی؟
جونگکوکو هل دادم که پخش زمین شد.
رفتم درو باز کردم که دیدم لیا به نقطه ای نگاه میکنه وای یادم رفت بگم گمشه قایم شه.
نگاشو دنبال کردم چرخیدم دیدم به پولای پخش زمین نگاه میکنه.
لیا :ات!امروز ایمان آوردم ک.ص.خل شدی یزله میری رو پولا بدبخت.؟
الکی لبخند زدم
ات:اسگل شدم دیگه هیچ.
از اتاق زدیم بیرون.
پارت38
سمتم اومد.
ات:جلونیا...لطفاً!
جونگ کوک: آه بهت نیاز دارم.
ات:برو ایو رو ب....ک...ن نزدیک من نیا.
کوک:حسودم که هستی.
ات:لطفاً برو.
چند قدم جلو اومد رفتم عقب برخوردم به دیوار.
هع بمب بسته......
دستشو دور کمرم انداخت و فاصله بینمون رو کم کرد.
ات:جونگ کوک لطفاً.
کوک: انقد التماس نکن!
دستشو برد زیر گوشم و شروع کرد به بوسیدنم،حالم به هم میخورد از اینکه به زور بهم دست میزد نه!
پرتم کرد رو تخت و روم خیمه زد.
و این یعنی فلاکت!
ات:جونگ کوک بس کن ماهنوز بچه ایم سنمون به این چیزا نمیخوره.
کوک:میخوام حست کنم.
ات:لطفاً کوک بیرون پره دخت....
کوک:انقدر نگو دختر دختر ه.ر.زه ای مثل تو زیر خیلیا بوده.
ات:زبونم بند اومده بود نمیدونستم چی بگم
میگفتم بیا امتحان کن ببین دخترم یانه؟یا میگفتم من مثل دو رو وریات نیستم؟
صد درصد گذینه ی دوم.
ات:ببین من مثل دخترای دورو ورت نیستم ولم کن کسی که دوست دختر داره نباید خیانت کنه البته یادم نبود که دارم با یه لاشی حرف میزنم!
جونگ کوک:من لاشیم اره؟که اینطور الان نشونت می......
با صدای لیا به خدم اومدم.
لیا:ات درو باز میکنی؟
جونگکوکو هل دادم که پخش زمین شد.
رفتم درو باز کردم که دیدم لیا به نقطه ای نگاه میکنه وای یادم رفت بگم گمشه قایم شه.
نگاشو دنبال کردم چرخیدم دیدم به پولای پخش زمین نگاه میکنه.
لیا :ات!امروز ایمان آوردم ک.ص.خل شدی یزله میری رو پولا بدبخت.؟
الکی لبخند زدم
ات:اسگل شدم دیگه هیچ.
از اتاق زدیم بیرون.
۶.۱k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.