هفتمین عشق

هفتمین عشق
Part, 38
تهیونگگگگگ
جیغغغغغ
تهیونگ: چیشدههه
هانا: ترمز کار نمیکنههههه
تهیونگ: چیییی دوباره امتحان کن
هانا: هیقققق کار نمیکنه داریمممم میمیریمممم تهیونگ
هیق
تهیونگ: هانا باید یچیز خیلی مهم رو بگم این آخرین لحضه ی عمرمونه
هانا: الانننن وقتش نیستتتت
تهیونگ: هانا من دوست دارم
هانا: هیق منم باید بگم
من از همون اول عاشقت شدم هیقققق
تهیونگ: بیا تو اون دنیا همو ملاقات کنیم
چشامو بستم که یهو با سر رفتم تو شیشه ماشین
اخخخخ
هانا: ما زنده ایم تهیونگگگگگ
تهیونگ: چجوری کاررر کرد
هانا: از صبح بجای ترمز پامو گذاشته بودم رو پدال(خنده ضایع)
تهیونگ: به هر حال دیگه نمیتونم تحمل کنم فکش رو گرفتم با عشق تمام لبمو گذاشتم رو لبش.....

فلش بک حال
+کصکشاااا پس چرا میگین با کارت من ماشین خریدین
هانا: 🗿اصن مهم نبود ما او رابطه ایم؟
یومی: از همون اول که با هم رفتین معلوم بود خانوم
تهیونگ: به هر حال من بدون هانا نمیتونم
بوس
_چندش
هانا: راستی جیمین و مینجی رو نمیبینم
جین: رفتن کفتر بازی
اعضا:(خنده)
&معلومه حالتون خیلی خوبه
_اره اگه خرابش نکنی
ماری: این کدوم خریه
&خوشبختم عموی کوک هستم
روای ات
از وقتی با عموی کوک بحث کردم حالم بد شده هانا من میرم دستشویی
هانا: باشه
_میشه بری
&خیلی زبونت تنده باید کوتاهش کنم
هانا: عههه گمشو دیه
&

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی