یونگی

+:«یونگی»
_:«جونم؟!»
+«اون چیه توی دستت»
_:«چی... هوم اون چیزی نیست»
+:«بگو چیه لطفا»
_:«خیلی خب میخواستم سوپرایزت کنم اما بیا این گردنبند رو برات خریدم»
+:«ممنونم یونگی شی خیلی خوشگله»
یونگی گردنبند رو کشید معلوم بود به این سادگیا این گردنبند رو بهش نمیداد
+:«خیلی خب تو چی میخوای»
_:«میخوام قول بدی وقتی بزرگ شدی مال من بشی فقط من... »
دیدگاه ها (۲۳)

حیح بیاین

p5

p4

موافقید تریسام ویکوک بنویسم؟!

وقتی عضو هشتم بی تی اسی و اون عاشقتهدرخواستی☆p.3^ویو ات ^راه...

دوست دختر مافیا🍷P5, 6ات : چی بابا(بغض) یونگی: هوم فکر خوبیه ...

قاتل من BitaRrrr

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط