وقتی نمیدوستی گیر چه ادمی افتادی
وقتی نمیدوستی گیر چه ادمی افتادی
پارت ¹⁷
با حالت وحشت دستو پا میزدم ولی امیدی نبود هنوزم باور داشتم که اون جونگکوک نیست اخه اون همچین کاری نمیکنه
اون مرد طرف من ایستا نمیتوستم صورتش رو ببینم نور سیاهی بین ما بود
اون به من گفت: فکر نمیکردی اینجوری بشه؟
تازه تشخیص دادم که اون جونگکوک بود ولی.. ولی چرا همچین بلایی باید سر من بیاره؟
اومد نزدیکم و برچسب روی دهنم رو برداشت
از استرس نمیتونستم حرف بزنم
ج.. جو.. جونگک..
جونگکوک: خفه شو
وونهی: چ.. چرا بای.. باید همچین کاری بکنی؟؟
جونگکوک: خیلی خنگی احمق (خنده ی ترسناک)
وونهی: جونگگوکک چرااا اینکارو میکنییی؟؟(با لحن خیلی بلند)
جونگکوک خندیدو گفت هوم شاید دارم ازت انتقام میگیرم!؟
توی سرم گفتم که شاید-نکنه فکر کرده من خواهرش رو کشتم بهش گفتم: جونگکوکک خواهرتو میگیی؟؟(داد)
جونگکوک: اسم خواهر منو به زبون کثیفت نیار.
وونهی که گریه میکرد و نمیدونستمچطور ثابت کنه که اون همچین کاری نکرده کسی باور میکرد؟ نه
وونهی: جونگکوک من اونو نکشتم(گریه)
جونگکوک: بازیگریت افتضاحه منو نمیتونی گول بزنی
وونهی: بزار بهت توضیح بدمم خبب(گریه)
جونگکوک داد زد و گفت: من نیازی به توضیح ندارم وقتی میدونم تو گه غلتی کردی و تا نکشمت دلم اروم نمیشه
وونهی: تو میخوای.. بخواطر کاری که نکردم قاتل بشی؟ 😭
جونگکوک: تازه یچی هم یادمرفت بگم (خنده)
وونهی: چیو😭
جونگکوک: شاید باورت نشه اما من روزانه کلی ادم میکشم و کشتن توهم برام کاری نداره
وونهی: لطفا بزار واست توضیح بدمم
جونگکوک اروم اروم فدم بر میداشت به سمت در و اصلا نمیخواست بفهمه که وونهی میخواد چی بگه
پارت ¹⁷
با حالت وحشت دستو پا میزدم ولی امیدی نبود هنوزم باور داشتم که اون جونگکوک نیست اخه اون همچین کاری نمیکنه
اون مرد طرف من ایستا نمیتوستم صورتش رو ببینم نور سیاهی بین ما بود
اون به من گفت: فکر نمیکردی اینجوری بشه؟
تازه تشخیص دادم که اون جونگکوک بود ولی.. ولی چرا همچین بلایی باید سر من بیاره؟
اومد نزدیکم و برچسب روی دهنم رو برداشت
از استرس نمیتونستم حرف بزنم
ج.. جو.. جونگک..
جونگکوک: خفه شو
وونهی: چ.. چرا بای.. باید همچین کاری بکنی؟؟
جونگکوک: خیلی خنگی احمق (خنده ی ترسناک)
وونهی: جونگگوکک چرااا اینکارو میکنییی؟؟(با لحن خیلی بلند)
جونگکوک خندیدو گفت هوم شاید دارم ازت انتقام میگیرم!؟
توی سرم گفتم که شاید-نکنه فکر کرده من خواهرش رو کشتم بهش گفتم: جونگکوکک خواهرتو میگیی؟؟(داد)
جونگکوک: اسم خواهر منو به زبون کثیفت نیار.
وونهی که گریه میکرد و نمیدونستمچطور ثابت کنه که اون همچین کاری نکرده کسی باور میکرد؟ نه
وونهی: جونگکوک من اونو نکشتم(گریه)
جونگکوک: بازیگریت افتضاحه منو نمیتونی گول بزنی
وونهی: بزار بهت توضیح بدمم خبب(گریه)
جونگکوک داد زد و گفت: من نیازی به توضیح ندارم وقتی میدونم تو گه غلتی کردی و تا نکشمت دلم اروم نمیشه
وونهی: تو میخوای.. بخواطر کاری که نکردم قاتل بشی؟ 😭
جونگکوک: تازه یچی هم یادمرفت بگم (خنده)
وونهی: چیو😭
جونگکوک: شاید باورت نشه اما من روزانه کلی ادم میکشم و کشتن توهم برام کاری نداره
وونهی: لطفا بزار واست توضیح بدمم
جونگکوک اروم اروم فدم بر میداشت به سمت در و اصلا نمیخواست بفهمه که وونهی میخواد چی بگه
- ۶۹
- ۰۹ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط