پارت

پارت ۱۳
شوگا :اخخخخ غلط کردم ولم کنننننن
ات:نوچ
ویو م.شوگا
داشتم با یجی بازی میکردم که صدای شوگا اومد میگفت ولم کن
م.شوگا:وای مگه چی شده
یجی:تابلوعه‌ مامانم داره میزنتش
م.شوگا:شاید(خنده)
یجی:شاید چیه معلومه داره کتک میخوره
م.شوگا:(خنده)
ویو ات
ات:خب میخواستی چی کار کنم؟
شوگا:هیچی ممنون(ترس)
ات:میگیرم میزنمتا بگو بهت قول دادم
شوگا:بیا بریم بیرون
ات:باشه
رفتیم بیرون گفت بیا بریم خرید کنیم هر پنج دیقه ی بارم ی چی میگفت اول که گفت لباس بعد گفت نارنگی بعد گفت ذرت و .... تا شب طول کشید رفتم یجی رو برداشتم داشتیم می رفتیم خونه تهیونگ
یجی:مامان
ات:جونم
یجی:اون خیلی خوشگله
ات:کی ؟
یجی:دایی دیگه
ات:کجاش خوشگله..پفیوز
یجی:نه اون واقعا خوشگله
ات:باشه
رفتیم خونه گرفتیم خوابیدیم
((فلش بک به فردا))
دیدگاه ها (۱۳)

رمان:عشق🖤🩸پارت:۱۱🖤🩸م.ا/ت:تا الان کجا بودی؟ ا/ت:با داداش تهیو...

رمان:عشق🖤🩸پارت:۱۲🖤🩸ویو ا/تا/ت:یعنی چی موآ رو دزدیدن(نگران،شو...

پارت ۱۲پاشدم یکم آرایش کردم و ی لباس پوشیدم رفتم پایین اما ...

رمان:عشق🖤🩸پارت:۱٠🖤🩸+ناراحت شدی؟ &نه(تکیه میده به صندلی و ی ا...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۶

پارت ۱۳راوی: جنگکوک رفت دنبال ات و باهم رفتن خرید، شاید برات...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط