پارت۱۱🎼
پارت۱۱🎼
ات: جیهوپ همش تقصیر توعه تو
جیهوپ: ات ات عشقم اروم باش
ات: ولم کن منو ول کن
پسرم هان سو بیا بریم
هان سو: بابا بهتره چند وقت نیای خونه تا مامانم اروم شه
جیهوپ: هان سو و ات رفتن لی هی که برای همیشه رفت اخه چرااا خدااا همش تقصیر منه هق هق
دیگه چطور زنذگی کنم بدون دخترم هق
ات: جیهوپ رو داخل بیمارستان ول کردم و رفتم اصلا حالم خوب نبود رفتم خونه و رفتم داخل اتاق لی هی
دخترم هق همیشه اتاقش رو مرتب میکرد مبنشست با عروسک هاش بازی میکرد اما اما الان هق هق
هان سو: رفتم داخل اتاق لی هی نشسته بود و داشت با خودش حرف میزد
مامان اروم باش اینقدر گریه نکن
ات: اخه چطور گریه نکنم لی هی دیگه پیشم نیست و رفته
قول بده تو نشی مافیا و این بلا سر توهم بیاد
هان سو: مامان من میشم مافیا و انتقامم رو از اون جودانته عوضی میگیرم
ات: اما پسرم
هان س: مامان من تصمیمم رو گرفتم و انتقلم خوهرم رو میگیرم
(یک هفته بعد )
جیهوپ: الان یک هفته هست که من داخل هتل هستم و ات رو ندیدم و نمیدونم چه اتفاقی براش افتاده دیگه باید برم خونه
ات: روکاناپه دراز کشیده بودم و به عکس لی هی نگاه میکردم زنگ خونه خورد
این کیه دیگه
جیهوپ: ات امد درو باز کرد چشماش قرمز شده بود لاغرو ضعیف شده بود
ات: تو تو اینجا چیکار میکنی
جیهوپ: عشقم منم به اندازه تو عذاب کشیدم منم ناراحت شدم اما دیگه لی هی رفته و نمیشه کاریش کرد
ات: اینا اینا همش تقصیر توعه اگه تو نمیشدی مافیا همچین اتفاقی نمیفتاد
جیهوپ: عشقم میشه با هم حرف بزنیم...
(پارت بعدی فردا میزارم حمایت ماچ❤)
ات: جیهوپ همش تقصیر توعه تو
جیهوپ: ات ات عشقم اروم باش
ات: ولم کن منو ول کن
پسرم هان سو بیا بریم
هان سو: بابا بهتره چند وقت نیای خونه تا مامانم اروم شه
جیهوپ: هان سو و ات رفتن لی هی که برای همیشه رفت اخه چرااا خدااا همش تقصیر منه هق هق
دیگه چطور زنذگی کنم بدون دخترم هق
ات: جیهوپ رو داخل بیمارستان ول کردم و رفتم اصلا حالم خوب نبود رفتم خونه و رفتم داخل اتاق لی هی
دخترم هق همیشه اتاقش رو مرتب میکرد مبنشست با عروسک هاش بازی میکرد اما اما الان هق هق
هان سو: رفتم داخل اتاق لی هی نشسته بود و داشت با خودش حرف میزد
مامان اروم باش اینقدر گریه نکن
ات: اخه چطور گریه نکنم لی هی دیگه پیشم نیست و رفته
قول بده تو نشی مافیا و این بلا سر توهم بیاد
هان سو: مامان من میشم مافیا و انتقامم رو از اون جودانته عوضی میگیرم
ات: اما پسرم
هان س: مامان من تصمیمم رو گرفتم و انتقلم خوهرم رو میگیرم
(یک هفته بعد )
جیهوپ: الان یک هفته هست که من داخل هتل هستم و ات رو ندیدم و نمیدونم چه اتفاقی براش افتاده دیگه باید برم خونه
ات: روکاناپه دراز کشیده بودم و به عکس لی هی نگاه میکردم زنگ خونه خورد
این کیه دیگه
جیهوپ: ات امد درو باز کرد چشماش قرمز شده بود لاغرو ضعیف شده بود
ات: تو تو اینجا چیکار میکنی
جیهوپ: عشقم منم به اندازه تو عذاب کشیدم منم ناراحت شدم اما دیگه لی هی رفته و نمیشه کاریش کرد
ات: اینا اینا همش تقصیر توعه اگه تو نمیشدی مافیا همچین اتفاقی نمیفتاد
جیهوپ: عشقم میشه با هم حرف بزنیم...
(پارت بعدی فردا میزارم حمایت ماچ❤)
۱۶.۳k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.