(بهم اعتماد کن) p38
(بهماعتمادکن) p38
پ کوک : خب حالا وقت قهوس
کوک : معمولا تو خاستگاری چایی نمیدن
پ کوک : من دلم قهوه میخاد
حالا پاشو برو قهوه بیار بخوریم
کوک : نباید عروس بیاره؟
پ کوک : پاشو بچه انقدر گشاد بازی در نیار یه قهوه میخایی بیاریا
کوک : بله چشم
ات : (وی داره زور میزنه نخنده)
کوک : هعی خدا رسم و سومو این پدر من به چوخ داد
پ کوک : هویی میشنوم چی میگیااا برو قهوتو بریز
خب عروس خوشگلم بیا پیش خودم بشین
۱۰ دقه بعد/
پ کوک : ببین ات یه ساعته یه قهوه میخاد درست کنه
ات :*میخنده
کوک :بلخره درست شد بفرمایید
پ کوک : اول بگیر جلو ات
ات :*برمیداره و میخوره و از مزه ی بسیااااار خوشمزه ی دارچین لذت میبره(😂😂😂😂😂🤦🏻♀️💔💔)
پ کوک : *میخوره
اهم ....به به ......آه پسر من تو چطوری جراح شدی چرا فرق قهوه و دارچین رو نمیدونی تووووو
کوک : *سرشو بر میگردونه
بدبخت شدم🤦🏻♀️🤦🏻♀️
م کوک : اهم حالا طوری نیس
ات : من خودم میرم درست میکنم
*قهوه رو درست کرد و تعارف میکنه
بقیه هم میخورن
پ کوک : به به آفرین عروس خودم
کوک : اوممم از دارچین و آب جوش من خیلی خوشمزه تره
۲ ساعت بعد موقع رفتن/
ات : خیلی ممنون شب رویایی و زیبایی بود برام
پ کوک و م کوک : دوباره هم بیا ات خوشال میشینم
ات : حتمن دیگه میرم
کوک : مامان بابا خدافز من رفتم
توی راه /
ات : امشبو خیلی دوست داشتم ممنون
کوک : اوهوم
صبح/
ته یانگ : جونگ کوکککککککک
کوک : چیه
ته یانگ : مگه قرار نبود دیشب مهمونی بگیری از ات خاستگاری کنی؟
کوک : زودتر خاستگاری کردم جواب بله هم داد
ته یانگ :|||||||||| من اینهمه به تو ایده دادمممم بعد تو ازش خواستگاری کردی جواب مثبتم گرفتیو به منم نگفتی بات قهرم
کوک : عااا ته یانگ قهر نکن دیگه
ته یانگ : برو باباااا
کوک : *دستشو میکنه تو موهاش
هعییی الان باید منت کشی کنم؟
ته یانگگگگگگگگ هوییییی قهر نکن دیگههههه
خودم این پارت رو خیلی دوست داشتم مخصوصا خاستگاریو😂💔
حمایت؟💜
پ کوک : خب حالا وقت قهوس
کوک : معمولا تو خاستگاری چایی نمیدن
پ کوک : من دلم قهوه میخاد
حالا پاشو برو قهوه بیار بخوریم
کوک : نباید عروس بیاره؟
پ کوک : پاشو بچه انقدر گشاد بازی در نیار یه قهوه میخایی بیاریا
کوک : بله چشم
ات : (وی داره زور میزنه نخنده)
کوک : هعی خدا رسم و سومو این پدر من به چوخ داد
پ کوک : هویی میشنوم چی میگیااا برو قهوتو بریز
خب عروس خوشگلم بیا پیش خودم بشین
۱۰ دقه بعد/
پ کوک : ببین ات یه ساعته یه قهوه میخاد درست کنه
ات :*میخنده
کوک :بلخره درست شد بفرمایید
پ کوک : اول بگیر جلو ات
ات :*برمیداره و میخوره و از مزه ی بسیااااار خوشمزه ی دارچین لذت میبره(😂😂😂😂😂🤦🏻♀️💔💔)
پ کوک : *میخوره
اهم ....به به ......آه پسر من تو چطوری جراح شدی چرا فرق قهوه و دارچین رو نمیدونی تووووو
کوک : *سرشو بر میگردونه
بدبخت شدم🤦🏻♀️🤦🏻♀️
م کوک : اهم حالا طوری نیس
ات : من خودم میرم درست میکنم
*قهوه رو درست کرد و تعارف میکنه
بقیه هم میخورن
پ کوک : به به آفرین عروس خودم
کوک : اوممم از دارچین و آب جوش من خیلی خوشمزه تره
۲ ساعت بعد موقع رفتن/
ات : خیلی ممنون شب رویایی و زیبایی بود برام
پ کوک و م کوک : دوباره هم بیا ات خوشال میشینم
ات : حتمن دیگه میرم
کوک : مامان بابا خدافز من رفتم
توی راه /
ات : امشبو خیلی دوست داشتم ممنون
کوک : اوهوم
صبح/
ته یانگ : جونگ کوکککککککک
کوک : چیه
ته یانگ : مگه قرار نبود دیشب مهمونی بگیری از ات خاستگاری کنی؟
کوک : زودتر خاستگاری کردم جواب بله هم داد
ته یانگ :|||||||||| من اینهمه به تو ایده دادمممم بعد تو ازش خواستگاری کردی جواب مثبتم گرفتیو به منم نگفتی بات قهرم
کوک : عااا ته یانگ قهر نکن دیگه
ته یانگ : برو باباااا
کوک : *دستشو میکنه تو موهاش
هعییی الان باید منت کشی کنم؟
ته یانگگگگگگگگ هوییییی قهر نکن دیگههههه
خودم این پارت رو خیلی دوست داشتم مخصوصا خاستگاریو😂💔
حمایت؟💜
۵۵.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.