ا.ت ویو فردا صبح
ا.ت ویو فردا صبح
قرار شد امروز با دوستای هیونجین بریم بستنی بخوریم بعدشم بگردیم
ساعت ۳ میخواستیم بریم
رفتم پایین هیونجین و دیدم
هیونجین: یادت نرفته که
ا.ت: نه یادمنرفته خیلی ذوق دارم
هیونجین: بیا یه چیزی بخور
ا.ت: اوکی
نشستم صبحونه رو خوردیم رفتم فیلم دیدیم
ا.ت: هیونجین ساعت چنده
هیونجین:۲
ا.ت: چقدرم ریلکس میگی ساعت ۲ پاشو آماده بشیم یه ساعت دیگه باید بریم
هیونجین: باشه
رفتم یه حموم ۳۰ مینی گرفتم بعدشم موهام رو از بالا بستم یه لباس پوشیدم که ساعت ۳ شده بود رفتم پایین
هیونجین: عجب خوشگل شدی
ا.ت: مرسی بریم
هیونجین: بریم
سوار ماشین سدیم و رفتیم همون بستنی فروشی که بهمون گفته بودن رو یه میز نشسته بودن ماهم رفتیم کنارشون
لیا: سلام
ا.ت: سلام
بستنی مون رو خوردیم رفتیم یکم گشتیم که شب شده بود دیگه همه مون از هم خداحافظی کردیم رفتیم خونه لباس راحتی پوشیدم خودم و پرت کردم رو تخت
حمایت ها کم شده اگر کم حمایت کنید دیگه نمیزارم
قرار شد امروز با دوستای هیونجین بریم بستنی بخوریم بعدشم بگردیم
ساعت ۳ میخواستیم بریم
رفتم پایین هیونجین و دیدم
هیونجین: یادت نرفته که
ا.ت: نه یادمنرفته خیلی ذوق دارم
هیونجین: بیا یه چیزی بخور
ا.ت: اوکی
نشستم صبحونه رو خوردیم رفتم فیلم دیدیم
ا.ت: هیونجین ساعت چنده
هیونجین:۲
ا.ت: چقدرم ریلکس میگی ساعت ۲ پاشو آماده بشیم یه ساعت دیگه باید بریم
هیونجین: باشه
رفتم یه حموم ۳۰ مینی گرفتم بعدشم موهام رو از بالا بستم یه لباس پوشیدم که ساعت ۳ شده بود رفتم پایین
هیونجین: عجب خوشگل شدی
ا.ت: مرسی بریم
هیونجین: بریم
سوار ماشین سدیم و رفتیم همون بستنی فروشی که بهمون گفته بودن رو یه میز نشسته بودن ماهم رفتیم کنارشون
لیا: سلام
ا.ت: سلام
بستنی مون رو خوردیم رفتیم یکم گشتیم که شب شده بود دیگه همه مون از هم خداحافظی کردیم رفتیم خونه لباس راحتی پوشیدم خودم و پرت کردم رو تخت
حمایت ها کم شده اگر کم حمایت کنید دیگه نمیزارم
۱۰.۶k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.