جیمین ویو
جیمین ویو
رسیدیم بوسان شب شده بود رفتیم هتل تا فردا بریم ببینیم ا.ت کجاست لباس راحتی پوشیدن و خوابیدم به امید این که ا.ت بتونم پیدا کنم برش گردونم سئول
فردا صبح
ا.ت ویو
از خواب بیدار شدم رفتم پایین صبحونه خوردم هیونجین امروز رفته بود سرکار
خودمم لباس پوشیدم رفتم بیرون یکم هوا بخورم
رفتم پارک رو یدونه از صندلی ها نشستم
بچه ها رو میدیدم که دارن میخندن
خودم با خنده هاشون خوشحال میشدم
جیمین ویو
با تهیونگ سوار ماشین شدیم و رفتیم یکم بگردیم که شاید ا.ت و دیدیم
تهیونگ داشت رانندگی میکرد که دیدم یه بچه داره تو خیابون راه میره که یه زن بدو بدو اومد بچرو گرفت بغل بردش اونور خیابون تهیونگ وایساد تا ببینه حالشون خوبه
منم پیاده شدم
ا.ت ویو
دیدم یه بچه تو خیابونه یه ماشین سرعتش دویدم طرف بچه بردمش اونور که ماشین وایساد
ا.ت: هوییی مگه کوری که نمیبینی یه بچه تو خیابون
تهیونگ: چیزه ببخشید .
جیمین: حانم شما حالتون خوبه
صدا برام آشنا بود برگشتم که با چیزی که دیدم خشکم زد اون جیمین بود
رسیدیم بوسان شب شده بود رفتیم هتل تا فردا بریم ببینیم ا.ت کجاست لباس راحتی پوشیدن و خوابیدم به امید این که ا.ت بتونم پیدا کنم برش گردونم سئول
فردا صبح
ا.ت ویو
از خواب بیدار شدم رفتم پایین صبحونه خوردم هیونجین امروز رفته بود سرکار
خودمم لباس پوشیدم رفتم بیرون یکم هوا بخورم
رفتم پارک رو یدونه از صندلی ها نشستم
بچه ها رو میدیدم که دارن میخندن
خودم با خنده هاشون خوشحال میشدم
جیمین ویو
با تهیونگ سوار ماشین شدیم و رفتیم یکم بگردیم که شاید ا.ت و دیدیم
تهیونگ داشت رانندگی میکرد که دیدم یه بچه داره تو خیابون راه میره که یه زن بدو بدو اومد بچرو گرفت بغل بردش اونور خیابون تهیونگ وایساد تا ببینه حالشون خوبه
منم پیاده شدم
ا.ت ویو
دیدم یه بچه تو خیابونه یه ماشین سرعتش دویدم طرف بچه بردمش اونور که ماشین وایساد
ا.ت: هوییی مگه کوری که نمیبینی یه بچه تو خیابون
تهیونگ: چیزه ببخشید .
جیمین: حانم شما حالتون خوبه
صدا برام آشنا بود برگشتم که با چیزی که دیدم خشکم زد اون جیمین بود
۷.۹k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.