part 1
part 1
ویو ات
امروز هم مثله همیشه از دانشگاه رفتم بیرون و به ساعته موچیم نگاه کردم نیم ساعت وقت داشتم که زود برم به پیتزا فروشی ای خدا رئیس خیلی سخت گیره زود رفتم به سمته پیتزا فروشی همین که واردش شدم رئیس اومد
رئیس : تو بازم دیر کردی
ات : رئیس دیر نکردم هر روز همین موقع میام
رئیس: باشه هالا برو و لباساتو عوض کن
ات: چشم
رفتم و لباسامو عوض کردم لباس کارمو پوشیدم و پیتزا رو گذاشتم تویه جعبه پوشته موتر و کلایه ایمنی رو رویه سرم گذاشتم و راه اوفتادم همین جوری تویه راه بودم یکی از مشتریا خونشون خیلی دور بود هیچ کس تویه جاده نبود یهوهی یه ماشین که با سرعت میرفت خورد به موترم انگار خوابم برد هیچی نفهمیدم
جیمین : بیچاره ها فکردن به من میرسن
ویو جیمین
چند تا ماشین دنبالم بود و منم وقتی فهمیدم که دارن دنبالم میان پامو گذاشتم رویه پدال گاز و آنقدر تند میرفتم که بالاخره گمم کردن همش بخاطر این تراش هست نباید دسته اون عوضیا بیوفته همینجوری با سرعت بینهایت زیاد میرفتم که نزدیک بو با یه موتو تصادف کنم موتورش خورد به ماشینم و زود نگه داشتم از ماشین پیاده شدم و رفتم سمتش
جیمین : خوب هستین (با حالا نگرانی)
ات : ا....اره..اره خوبم
ویو جیمین
اون فرد اوفتاده بود رویه زمین بهش کمک کردم و نشست پاشو گرفته بود منم کلاه ایمنی شو از سرش کشیدم و به صورتش نگاه کردم
ات : ایییییییییییی خیلی درد میکنه(با صدا یه بلند )
فقد به صورتش نگاه میکردم و بجز اون خوشگلیش و زیباییش هیچیو نگاه نمیکردم انگار زمان واسم وایستاده بود که با صدایه بلندی که بع گوشم خورد به خودم اومدم
ات : وای خیلی درد داره
جیمین : ببخشید ندیدمتون حالتون خوبه
ات : با ماشینت زدی بهم(مظلوم و کیوت)
جیمین : ببخش...
حرفشو نزده بود که ماشینایی که دنبالش بودن رو دید
جیمین : بیایین
دسته دختره رو گرفتم و بلندش کردم یه نیمکت همونجا بود دختره رو رویه همون نمیکت نشوندم
ات : چیکار میکنید
جلوش زانو زدم و گفتم
جیمین : خیلی ببخشید بهم نیم ساعت وقت بده که برگردم و شمارو ببرم بیمارستان
ات : کجا میرین منو تنها میزارید اونم با این حالم که موترم خراب شده(مظلوم و کیوت)
جیمین : زود برمیگردم از اینجا بلند نشید
زود سواره ماشین شدم و راه اوفتادم اون ماشینا دنبالم اومدن و یجوری سره کارشون گذاشتم که حتا منو پیدا هم نکردن
ویو ات
اوف نیم ساعتش شد اما نیومد آخه من چرا بهش اعتماد کردم اخ پام خیلی درد میکنه چی این از کجا اومد یه تراشه رویه زمین اوفتاده بود برداشتمش و گذاشتمش تویه گوشیم میخواستم بلند شم که همون ماشین مشکی جلوم وایستاد شیشه مشکی ماشینو پایین داد و گفت
جیمین :خانم خوشگله مگه من نگفتم از اینجا بلند نشین
ادامه دارد
میدونم حمایت میکنید و نیازی به گفتنه من نیست
میسی🙃🙃
ویو ات
امروز هم مثله همیشه از دانشگاه رفتم بیرون و به ساعته موچیم نگاه کردم نیم ساعت وقت داشتم که زود برم به پیتزا فروشی ای خدا رئیس خیلی سخت گیره زود رفتم به سمته پیتزا فروشی همین که واردش شدم رئیس اومد
رئیس : تو بازم دیر کردی
ات : رئیس دیر نکردم هر روز همین موقع میام
رئیس: باشه هالا برو و لباساتو عوض کن
ات: چشم
رفتم و لباسامو عوض کردم لباس کارمو پوشیدم و پیتزا رو گذاشتم تویه جعبه پوشته موتر و کلایه ایمنی رو رویه سرم گذاشتم و راه اوفتادم همین جوری تویه راه بودم یکی از مشتریا خونشون خیلی دور بود هیچ کس تویه جاده نبود یهوهی یه ماشین که با سرعت میرفت خورد به موترم انگار خوابم برد هیچی نفهمیدم
جیمین : بیچاره ها فکردن به من میرسن
ویو جیمین
چند تا ماشین دنبالم بود و منم وقتی فهمیدم که دارن دنبالم میان پامو گذاشتم رویه پدال گاز و آنقدر تند میرفتم که بالاخره گمم کردن همش بخاطر این تراش هست نباید دسته اون عوضیا بیوفته همینجوری با سرعت بینهایت زیاد میرفتم که نزدیک بو با یه موتو تصادف کنم موتورش خورد به ماشینم و زود نگه داشتم از ماشین پیاده شدم و رفتم سمتش
جیمین : خوب هستین (با حالا نگرانی)
ات : ا....اره..اره خوبم
ویو جیمین
اون فرد اوفتاده بود رویه زمین بهش کمک کردم و نشست پاشو گرفته بود منم کلاه ایمنی شو از سرش کشیدم و به صورتش نگاه کردم
ات : ایییییییییییی خیلی درد میکنه(با صدا یه بلند )
فقد به صورتش نگاه میکردم و بجز اون خوشگلیش و زیباییش هیچیو نگاه نمیکردم انگار زمان واسم وایستاده بود که با صدایه بلندی که بع گوشم خورد به خودم اومدم
ات : وای خیلی درد داره
جیمین : ببخشید ندیدمتون حالتون خوبه
ات : با ماشینت زدی بهم(مظلوم و کیوت)
جیمین : ببخش...
حرفشو نزده بود که ماشینایی که دنبالش بودن رو دید
جیمین : بیایین
دسته دختره رو گرفتم و بلندش کردم یه نیمکت همونجا بود دختره رو رویه همون نمیکت نشوندم
ات : چیکار میکنید
جلوش زانو زدم و گفتم
جیمین : خیلی ببخشید بهم نیم ساعت وقت بده که برگردم و شمارو ببرم بیمارستان
ات : کجا میرین منو تنها میزارید اونم با این حالم که موترم خراب شده(مظلوم و کیوت)
جیمین : زود برمیگردم از اینجا بلند نشید
زود سواره ماشین شدم و راه اوفتادم اون ماشینا دنبالم اومدن و یجوری سره کارشون گذاشتم که حتا منو پیدا هم نکردن
ویو ات
اوف نیم ساعتش شد اما نیومد آخه من چرا بهش اعتماد کردم اخ پام خیلی درد میکنه چی این از کجا اومد یه تراشه رویه زمین اوفتاده بود برداشتمش و گذاشتمش تویه گوشیم میخواستم بلند شم که همون ماشین مشکی جلوم وایستاد شیشه مشکی ماشینو پایین داد و گفت
جیمین :خانم خوشگله مگه من نگفتم از اینجا بلند نشین
ادامه دارد
میدونم حمایت میکنید و نیازی به گفتنه من نیست
میسی🙃🙃
۸.۰k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.