part 2
part 2
وقتی دیدمش خنده رو لبام اومد
ات : شما اومدین
جیمین:مگه نگفتم بلند نشید
ات :خوب فکردم نمیاین
جیمین : اشکالی نداره
از ماشین پیاده شد و روبه من اومد و نزدیکم شد
ات : ببخشید میخواهید چیکار کنید
جیمین : هیچی مگه میتونی راه بری خوب کمکت میکنم
بدونه هیچی حرفه دیگی براید استایل بغلش کردم اونم دستاشو دوره گردنم حلقه کرد و منم دره ماشینو باز کردم و تویه ماشین گذاشتمش یخورده صورتم به صورتش نزدیک شد چشم تو چشم شدیم
ات :ببخشید
جیمین :اممم کمربنده خودتو ببند
ات : اهان باشه
رسیدن بیمارستان
ویو جیمین
وقتی رسیدیم دختره رو براید استایل بغلش کردم بردمش و رویه ورانکارد گذاشتمش دوختره رو ماینه کرد و گفت پاش پیچ خورده
جیمین :یعنی خوبه
دکتر : بله
ات: اما خیلی درد میکنه
دکتر : خوب طبیعیه که درد بکنه من بهش یه پوماد میدم تا باهاش ماساژش بدین دو روزه خوب میشه
جیمین : خدا کنه خوب شه
دکتر رفت
ات : خیلی درد میکنه
جیمین : خوب میشه قول میدم راستی میشه اسمتو بگی
ات :من جعون ات هستم و شما
جیمین : چه اسمه قشنگی منم پارک جیمین هستم خوشبختم
ات : منم راستی گوشیم شارژ نداره میشه گوشی تو بدی به داداشم زنگ بزنم که دنبالم بیاد
جیمین : باشه
گوشیمو بهش دادم و اونم بهش زنگ زد
مکالمه ات با جونکوک
ات: داداشم میشه بیای دنبالم
کوک : چیشده
ات : یه تصادف کوچولو کردم
کوک: الان میام
پایانه مکالمه
جیمین : میشه بپرسم که اسمه داداشه چیه
ات : جونکوک چرا
جیمین : چی جونکوک داداشه تو هست
ات: اره
جیمین : جونکوک دوسته صمیمی منه
ات: واقعا(تعجب)
جیمین : خیلی وقته ندیدمش
ات: الان میاد میبینیش
بعد از چند مین جونکوک اومد وقتی منو دید زود اومد سمتم
کوک : خوبی چیشده با کی تصادف کردی
جیمین : سلام داداش
کوک: جیمین تو اینجا چیکار میکنی
بغل کرده جیمین
جیمین : دلم برات تنگ شده خوبی
کوک : خوبم تو چطوری
ات : داداش منو فراموش کردی (مظلوم)
کوک : ببخشید خواهرم خوبی
ات: اره خوبم
کوک : خوب آه خوبی پاشو بریم
ات: باشه اما من نمیتونم بلندشم
کوک : خواهرم بیا من کمکت کنم
ات: ممنون داداش
جیمین : من میرسونتمون
کوک : بایدم برسونی
جیمین :اگه بخاطره خانم ات نبود نمیرسونمت
کوک : دروغ نگو
کوک اومد و دسته منو گرفت کمکم کرد که سوار ماشین بشم
تویه راه همش جیمین از این آیینه ماشین بهم نگاه میکرد منم بهش نگاه میکردم آخه چرا این مرد آنقدر باید خوشتیپ باشه وای چه مرگم شده چرا دارم اینجوری میگم
ادامه دارد.....
وقتی دیدمش خنده رو لبام اومد
ات : شما اومدین
جیمین:مگه نگفتم بلند نشید
ات :خوب فکردم نمیاین
جیمین : اشکالی نداره
از ماشین پیاده شد و روبه من اومد و نزدیکم شد
ات : ببخشید میخواهید چیکار کنید
جیمین : هیچی مگه میتونی راه بری خوب کمکت میکنم
بدونه هیچی حرفه دیگی براید استایل بغلش کردم اونم دستاشو دوره گردنم حلقه کرد و منم دره ماشینو باز کردم و تویه ماشین گذاشتمش یخورده صورتم به صورتش نزدیک شد چشم تو چشم شدیم
ات :ببخشید
جیمین :اممم کمربنده خودتو ببند
ات : اهان باشه
رسیدن بیمارستان
ویو جیمین
وقتی رسیدیم دختره رو براید استایل بغلش کردم بردمش و رویه ورانکارد گذاشتمش دوختره رو ماینه کرد و گفت پاش پیچ خورده
جیمین :یعنی خوبه
دکتر : بله
ات: اما خیلی درد میکنه
دکتر : خوب طبیعیه که درد بکنه من بهش یه پوماد میدم تا باهاش ماساژش بدین دو روزه خوب میشه
جیمین : خدا کنه خوب شه
دکتر رفت
ات : خیلی درد میکنه
جیمین : خوب میشه قول میدم راستی میشه اسمتو بگی
ات :من جعون ات هستم و شما
جیمین : چه اسمه قشنگی منم پارک جیمین هستم خوشبختم
ات : منم راستی گوشیم شارژ نداره میشه گوشی تو بدی به داداشم زنگ بزنم که دنبالم بیاد
جیمین : باشه
گوشیمو بهش دادم و اونم بهش زنگ زد
مکالمه ات با جونکوک
ات: داداشم میشه بیای دنبالم
کوک : چیشده
ات : یه تصادف کوچولو کردم
کوک: الان میام
پایانه مکالمه
جیمین : میشه بپرسم که اسمه داداشه چیه
ات : جونکوک چرا
جیمین : چی جونکوک داداشه تو هست
ات: اره
جیمین : جونکوک دوسته صمیمی منه
ات: واقعا(تعجب)
جیمین : خیلی وقته ندیدمش
ات: الان میاد میبینیش
بعد از چند مین جونکوک اومد وقتی منو دید زود اومد سمتم
کوک : خوبی چیشده با کی تصادف کردی
جیمین : سلام داداش
کوک: جیمین تو اینجا چیکار میکنی
بغل کرده جیمین
جیمین : دلم برات تنگ شده خوبی
کوک : خوبم تو چطوری
ات : داداش منو فراموش کردی (مظلوم)
کوک : ببخشید خواهرم خوبی
ات: اره خوبم
کوک : خوب آه خوبی پاشو بریم
ات: باشه اما من نمیتونم بلندشم
کوک : خواهرم بیا من کمکت کنم
ات: ممنون داداش
جیمین : من میرسونتمون
کوک : بایدم برسونی
جیمین :اگه بخاطره خانم ات نبود نمیرسونمت
کوک : دروغ نگو
کوک اومد و دسته منو گرفت کمکم کرد که سوار ماشین بشم
تویه راه همش جیمین از این آیینه ماشین بهم نگاه میکرد منم بهش نگاه میکردم آخه چرا این مرد آنقدر باید خوشتیپ باشه وای چه مرگم شده چرا دارم اینجوری میگم
ادامه دارد.....
۱۱.۲k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.