وانشات از Teahyung
لب هاش رو آویزون کرد و توی اینه به خودش خیره شد. بعد از کلی تلاش بلاخره امشب تونسته بود عزمش رو جزم کنه تا به دختر مورد علاقهاش نزدیکتر بشه.
از دیدِ تهیونگ اون دختر عالی بود، لب های گوشتیش اونقدر هوس انداز بودن که توی اولین نگاه فقط همون لب های صورتی رنگش رو دید.
کیم تهیونگ مدل معروف بزرگترین کمپانی دنیا حالا عاشق و شیفتهء عکاس کوچولوی خودش شده بود. هربار که میخواست حواسش رو پرت اون دختر نکنه و به لنز دوربین خیره بشه، نمیتونست خوب تمرکز کنه و هی نگاهشون به هم گره میخورد و همین باعث میشد قلبش دیوانه وار به تپش بیوفته!
الان هم همینطور... استرس داشت؛ میترسید که ا.ت اعترافش رو قبول نکنه.
هوفی کشید و دستش رو به وسایل رو به روش رسوند و مشغول بازی کردن باهاشون شد. صورتی رنگ مورد علاقه ی ا.ت بود...
با شنیدن صدای گریمر و صد البته دوست صمیمیش.
سرش رو بالا آورد و با لحن دستوری اما بامزه ای گفت
-خودت میدونی میخوام چیکار کنم پس بهتره که خیلی خوب درستم کنی جوری که کلمه ی نه از ذهنش بپره
گیریمر خنده ریزی کرد و سرشو بالا پایین کرد
دوستش: منم حتما باید اینجا باشم؟! مگه همیشه اینطور نیست که جایی خلوت باشه که فقط خودتون دوتا اونجا باشین و بعد بهش اعتراف کنی؟
تهیونگ با اخم سردی از توی آینه بهش نگاه کرد و لب زد
-باید همین دور اطراف باشی که اگه قبول نکرد، دلداریم بدی. اینارو هم من باید بهت بگم؟!
دوستش:هی هی این چه حرفیه... اخه کی میتونه دست رد به سینه کیم تهیونگ بزنه؟
✓ #Taehyung ~ #BTS ~ #Oneshot ❜
⊸ @fan_bts_madi
از دیدِ تهیونگ اون دختر عالی بود، لب های گوشتیش اونقدر هوس انداز بودن که توی اولین نگاه فقط همون لب های صورتی رنگش رو دید.
کیم تهیونگ مدل معروف بزرگترین کمپانی دنیا حالا عاشق و شیفتهء عکاس کوچولوی خودش شده بود. هربار که میخواست حواسش رو پرت اون دختر نکنه و به لنز دوربین خیره بشه، نمیتونست خوب تمرکز کنه و هی نگاهشون به هم گره میخورد و همین باعث میشد قلبش دیوانه وار به تپش بیوفته!
الان هم همینطور... استرس داشت؛ میترسید که ا.ت اعترافش رو قبول نکنه.
هوفی کشید و دستش رو به وسایل رو به روش رسوند و مشغول بازی کردن باهاشون شد. صورتی رنگ مورد علاقه ی ا.ت بود...
با شنیدن صدای گریمر و صد البته دوست صمیمیش.
سرش رو بالا آورد و با لحن دستوری اما بامزه ای گفت
-خودت میدونی میخوام چیکار کنم پس بهتره که خیلی خوب درستم کنی جوری که کلمه ی نه از ذهنش بپره
گیریمر خنده ریزی کرد و سرشو بالا پایین کرد
دوستش: منم حتما باید اینجا باشم؟! مگه همیشه اینطور نیست که جایی خلوت باشه که فقط خودتون دوتا اونجا باشین و بعد بهش اعتراف کنی؟
تهیونگ با اخم سردی از توی آینه بهش نگاه کرد و لب زد
-باید همین دور اطراف باشی که اگه قبول نکرد، دلداریم بدی. اینارو هم من باید بهت بگم؟!
دوستش:هی هی این چه حرفیه... اخه کی میتونه دست رد به سینه کیم تهیونگ بزنه؟
✓ #Taehyung ~ #BTS ~ #Oneshot ❜
⊸ @fan_bts_madi
۸.۳k
۲۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.