[ من نه لیلیِ مجنون بودم
[ من نه لیلیِ مجنون بودم
و نه شیرینِ فرهآد
نه زُلیخآیِ یوسفِِ گمگشتهاش ؛
من فقط یک دختر سآده بودم ^^
که عشقمو خوآستم کنآرِ مزرعهی بابابزرگ بین خوشههآی گندم بغل کنم و بشم مترسکِ همهی کلآغایی که تو وجودِ اون دنبآل پنیرشون بود ؛
من فقط یه دختر سآده بودم که خوآستم تکتک
" دوستدارم " رآ بریزم تو قورمهسبزی که عطرش هوآی خونمونو پر کنه . .
من یه دختر عآدی بودم
که صبح کلهسحر چآدر به سر میرفتم پیِ نون سنگکی که کنآر چآیی تآزه دَمم بآ عشق لقمه بذآرم دهنت . . :)
من نه لیلیِ تو بودم
نه شیرینتر از شیرین برآت . .
من فقط یک دختر سآده بودم
که همه عشقمو کشوندم بینِ تمومِ بوسههای وقت و بیوقت دستآی ضخیمِ مردونهات که برآم
رسآناترین آرامش بود :) ❤
تُ هم امآ برآم نه فرهآد بآش
نه مجنون . .
نه یوسفی که پیرُ کورم کنه . .
تُ برآم همون مردی بآش که تمومِ عشقشو میکشونه تو بآزوهآی مردونهاش . . :)
میشه غیرتِ زیرِ سرم
میشه " دوستدآرم " تو گوشم ،
میشه نفسِ تو سینم . .
من فقط یک دختر عآدیِ سآدم
که عشقو تو دستآی زبرِ زحمتکشِ مردی دیدم که دنیآمو خلاصه کرده تو "مرد" بودنش . .
تو بودنش . .
تو موندنش ، نه تو هوآی بآمِ طهرآن
نه تو دستآی قفل شدهی کآفه
نه تو خیآبونآی دو نفره . .
من عشقو تو زمینِ کشآورزی بابابزرگ کنآرِ لقمهی نون پنیرِ گردویی که تو گذآشتی دهنم دیدم . . :)
بآزم کلیدو بچرخون تو درُ بگو :
موی تو دشتِ گندمزآرِ منه . . :) 🌿 🌸 ]
و نه شیرینِ فرهآد
نه زُلیخآیِ یوسفِِ گمگشتهاش ؛
من فقط یک دختر سآده بودم ^^
که عشقمو خوآستم کنآرِ مزرعهی بابابزرگ بین خوشههآی گندم بغل کنم و بشم مترسکِ همهی کلآغایی که تو وجودِ اون دنبآل پنیرشون بود ؛
من فقط یه دختر سآده بودم که خوآستم تکتک
" دوستدارم " رآ بریزم تو قورمهسبزی که عطرش هوآی خونمونو پر کنه . .
من یه دختر عآدی بودم
که صبح کلهسحر چآدر به سر میرفتم پیِ نون سنگکی که کنآر چآیی تآزه دَمم بآ عشق لقمه بذآرم دهنت . . :)
من نه لیلیِ تو بودم
نه شیرینتر از شیرین برآت . .
من فقط یک دختر سآده بودم
که همه عشقمو کشوندم بینِ تمومِ بوسههای وقت و بیوقت دستآی ضخیمِ مردونهات که برآم
رسآناترین آرامش بود :) ❤
تُ هم امآ برآم نه فرهآد بآش
نه مجنون . .
نه یوسفی که پیرُ کورم کنه . .
تُ برآم همون مردی بآش که تمومِ عشقشو میکشونه تو بآزوهآی مردونهاش . . :)
میشه غیرتِ زیرِ سرم
میشه " دوستدآرم " تو گوشم ،
میشه نفسِ تو سینم . .
من فقط یک دختر عآدیِ سآدم
که عشقو تو دستآی زبرِ زحمتکشِ مردی دیدم که دنیآمو خلاصه کرده تو "مرد" بودنش . .
تو بودنش . .
تو موندنش ، نه تو هوآی بآمِ طهرآن
نه تو دستآی قفل شدهی کآفه
نه تو خیآبونآی دو نفره . .
من عشقو تو زمینِ کشآورزی بابابزرگ کنآرِ لقمهی نون پنیرِ گردویی که تو گذآشتی دهنم دیدم . . :)
بآزم کلیدو بچرخون تو درُ بگو :
موی تو دشتِ گندمزآرِ منه . . :) 🌿 🌸 ]
۲.۰k
۰۲ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.