آغوش سایه
پارت یازدهم❤️🖤💙
از زبان شدو
رفتیم بالا دیدم ماریا قاب عکس مادرم را شکسته
شدو:دختره عوضییییی
ماریا:از عمد نبود(با گریه)
از زبان ماریا
شدو اومد جلو و یقمو گرفت و پرتم کرد روی زمین اومد و سیلی ام زد
شدو:دختره لعنتی اون برام خیلی ارزش داشت ولی تو.....
ماریا:ببخشید شدو(با گریه شدید)
شدو:برو اتاقت دیگه نمی خوام ببینمت
ماریا: متاسفم (با گریه شدید)
شدو:لعنتی
از زبان سونیک
رفتم از پشت بغلش کردم و دستمو روی سینش گذاشتم
سونیک:شدو مادرت توی قلبت هم هست تو نباید ماریا را به خاطر یه همچین چیزی دعوا کنی
شدو:ولم کن حالم بده
سونیک: لطفاً باهاش آشتی کن
شدو:باید بفهمه که.....
سونیک: شدو خواهش می کنم
شدو:باشه ولی اگر نبخشم
سونیک:می بخشتت تو داداششی
شدو:باشه
«چند دقیقه بعد»
شدو:ماریا بیا داخل
ماریا:بیا
شدو:من....من....
ماریا:عیبی ندارد من متاسفم من واقعا دست و پا چلفتی ام
شدو:نه آبجی تو خیلی خوبی من از کوره در رفتم عیب ندارد گریه نکن
ماریا: باشه
شدو:من متاسفم
ماریا:عیبی ندارد
شدو:من خیلی آدم بدی هستم
سونیک:بیا تو شنیدم اینجا کفش سیندرلا حراج می کنند
ماریا:بفرمایید
سونیک:خب شدو توضیح بده
شدو:چی رو
سونیک:چرا با ماریا اینطوری رفتار می کنی
شدو:راستش من از بچگی وقتی پدر و مادرم را از دست دادم ماریا همیشه بهم می گفت پدر و مادر کی برمیگردند و من همیشه بهش می گفتم اونا میان ولی یک روز که متوجه شد اونا مردند ماریا و من دعوامون شد اون همیشه منو مقصر مرگ اونها می دید
سونیک:بلاخره متوجه شد
ماریا: آره فهمیدم ولی وقتی برای عذرخواهی رفتم شدو قلبش شکسته بود هر وقت منو میدید یاد مادر میوفتاد و منو اذیت می کرد چون نمی خواست یاد گذشتش بیوفتد
سونیک:شدو تو سوپر هیولا بودی
شدو:حتی از اونم بدتر
ماریا:داداشی من عالیه
سونیک:کاشکی منم خواهر با برادری داشتم
شدو:سونیک تو ما را داری
سونیک:ممنون ولی دلم برای خانواده ام تنگ شده
ماریا:درکت میکنم....این صدای چیه
شدو:کیه الان باز می کنم
مفلیس:سلامممممم
شدو:وای باز تو
مفلیس:برات ۴ میلیون آوردم ترسیدم امشب شام نخوری یا حداقل فقط نون خشک بخوری
شدو:مفلیس بروووووو
مفلیس:بیا بگیرش
ماریا:بدید به من
مفلیس:بفرمایید
وقتی مفلیس رفت
شدو:پول را بده به من
ماریا:چرا
شدو:مال خودمه به مفلیس نگید
ماریا و سونیک:😂
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.