دختر قاتل : part ¹⁴
دختر قاتل : part ¹⁴
ویو ات
وقتی درو باز کردم چیزی ک دیدم باورم نمیشد اون..اون یونگی بود همیشه میگفتم مافیاس ولی نه اینک برای کوک کار کنه یا شایدم رفیقش باشه هیچ وقت فکرشو نمیکردم وقتی ب خودم اومدم سریع دوییدم سمت پله ها و رفتم بالا
ویو کوک
ات وقتی درو باز کرد ی لحظه انگار شوکه شد ولی یهو دویید رف بالا از دستش اعصبی شدم و رفتم دنبالش
نامجون : هی کوک کجا میری
کوک:...
یونگی : این چش بود 😑
ویو یونگی وقتی در باز شد ی دختر آشنایی رو دیدم خیلی شبیه ات بود ولی این امکان نداشت ات اونم اینجا این اصلا امکان نداره😏 ولی یهو دویید و رفت ک دنبالشم کوک دویید
فلش بک ب جایی ک ات و کوک هستن
کوک: ات وایسا ی قدم دیگ برداری شلیک میکنم
ات: خیله خب چته...چی میخوای از جونم
کوک : انگار هنوز نفهمیدی من کیم
ات: نه نفهمیدم مشکلش کجاست هااا؟؟ (داد)
کوک: خب الان بهت نشون میدم کیم ...
ات: اییییی...ولم کن گاوووو این مو ول کن
کوک: خفه شووو(داد و اعصبی)
ویو ات
داشتم حرف میزدم ک یهو از موهام کشیدم و بردم سمت اتاقی ک درو باشدت باز کردو پرتم کرد داخل درو بست و بردم سمت ی زیر زمین
ات:هییی...داری چ گوهی میخوری هاا منو کجا میبری
کوک:جایی ک لیاقتشو داری
ات:مگ من چیکار کردم فقط ..فقط اونجا ی نفر و دیدم ک آشنا بود نخواستم بشناسم
کوک: ک باهاشون آشنایی هاااا چیه باهاش لاس زدی میخوای نفهمه
ات:اون ..اون داداشمه
کوک: اره دیگ معلومه ک نمیخوای ب....چییییی داداشت کییی؟؟؟
ات: نمیخوام بگم ...
کوک: گفتی ک گفتی نگفتی همینجا کاری میکنم ک ب گوه خوردن بیوفتی (همچنان اعصبی )
ات : هر کاری میخوای بکن قرار نیس چیزی بفهمی
ویو یونگی
وقتی قیافه اون دختر و دیدم کنجکاو شدم رفتم دنبال کوک و ات ک رسیدم ب ی زیرزمین همه ی حرفاشونو شنیدم ک خواستم برم جلو ک یهو کوک ........
......
پارت بعد =۱۰۰ کامنت ۲۵ لایک
ویو ات
وقتی درو باز کردم چیزی ک دیدم باورم نمیشد اون..اون یونگی بود همیشه میگفتم مافیاس ولی نه اینک برای کوک کار کنه یا شایدم رفیقش باشه هیچ وقت فکرشو نمیکردم وقتی ب خودم اومدم سریع دوییدم سمت پله ها و رفتم بالا
ویو کوک
ات وقتی درو باز کرد ی لحظه انگار شوکه شد ولی یهو دویید رف بالا از دستش اعصبی شدم و رفتم دنبالش
نامجون : هی کوک کجا میری
کوک:...
یونگی : این چش بود 😑
ویو یونگی وقتی در باز شد ی دختر آشنایی رو دیدم خیلی شبیه ات بود ولی این امکان نداشت ات اونم اینجا این اصلا امکان نداره😏 ولی یهو دویید و رفت ک دنبالشم کوک دویید
فلش بک ب جایی ک ات و کوک هستن
کوک: ات وایسا ی قدم دیگ برداری شلیک میکنم
ات: خیله خب چته...چی میخوای از جونم
کوک : انگار هنوز نفهمیدی من کیم
ات: نه نفهمیدم مشکلش کجاست هااا؟؟ (داد)
کوک: خب الان بهت نشون میدم کیم ...
ات: اییییی...ولم کن گاوووو این مو ول کن
کوک: خفه شووو(داد و اعصبی)
ویو ات
داشتم حرف میزدم ک یهو از موهام کشیدم و بردم سمت اتاقی ک درو باشدت باز کردو پرتم کرد داخل درو بست و بردم سمت ی زیر زمین
ات:هییی...داری چ گوهی میخوری هاا منو کجا میبری
کوک:جایی ک لیاقتشو داری
ات:مگ من چیکار کردم فقط ..فقط اونجا ی نفر و دیدم ک آشنا بود نخواستم بشناسم
کوک: ک باهاشون آشنایی هاااا چیه باهاش لاس زدی میخوای نفهمه
ات:اون ..اون داداشمه
کوک: اره دیگ معلومه ک نمیخوای ب....چییییی داداشت کییی؟؟؟
ات: نمیخوام بگم ...
کوک: گفتی ک گفتی نگفتی همینجا کاری میکنم ک ب گوه خوردن بیوفتی (همچنان اعصبی )
ات : هر کاری میخوای بکن قرار نیس چیزی بفهمی
ویو یونگی
وقتی قیافه اون دختر و دیدم کنجکاو شدم رفتم دنبال کوک و ات ک رسیدم ب ی زیرزمین همه ی حرفاشونو شنیدم ک خواستم برم جلو ک یهو کوک ........
......
پارت بعد =۱۰۰ کامنت ۲۵ لایک
۳۱.۶k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.