اسم رمان: حسودی
اسم رمان: حسودی
پارت: 1
تهیونگ: عزیزم بیبی کجایی
داهیون: اشپز خونه مگه باید جای دیگه ای باشم؟
تهیونگ: عزیزم من دارم میرم برای موزیک ویدیو
داهیون: اها با کی؟
تهیونگ: اوممممم ایو دوستم
داهیون: اها چی صبر کن ببینم مگه این اسم دختر نیست
تهیونگ: اره اما همون دختره ست که رفتم برنامش
داهیون: اوکی
( داهیون ویو)
باز این ایو اومد زندگیم رو خراب کنه ایش دیگه خسته شدم خیلی بهش حسودیم میشه اوممم نه بخاطر معروفی و شهرت نه بخاطر اینکه اون بیشتر از اینکه من با تهیونگ وقت بگذرونم اون وقت میگذرونه ایش
رفتم اتاق یونتان رو اوردم رو کناپه گذاشتمش از اشپز خونه یکم از غذاش برداشتم دادم تا بخوره خودمم یه چیزی خوردم بعد یونتان رو بردم حموم
پشماش رو خشک کردم کمی کتاب خوندم (اسم کتاب=سم هستم بفرمایید)
ساعت نزدیکای 6 بود اوه الانه موزیک ویدیو بخش بشه به گوشیم نگاه کردم موزیک ویدیو ساعت 7 پخش میشه پس هنوز وقت دارم
یه نگا به یونتان کردم
داهیون: نظرت چیه غذای مورد علاقه بابا رو درست کنیم هوم
شروع کردم به پخت غذا به غذا خیلی کم فلفل زدم گذاشتم تا بپزه ای وای ساعت 7:41بود رفتم داخل لپ تاپ و اسم موزیک ویدیو رو سرچ کردم ( اسم موزیک ویدیو=love wine)
(بعد تموم شدن موزیک ویدیو)
داهیون: اروم باش بابا داهیون اروم باش دیگه نمیتونم به چه حقی دست میزنه به لباش به لپاش به دستش به صورتش 3 میلی متر صورت اشون فاصله داشت ایششششششششش برات دارم اقای کیم تهیونگ
تو فقط بیا خونه
رفتم سمت اشپز خونه
داهیون: حیف من که برای تو غذا مورد علاقت رو پختم
غذا رو ریختم تو ظرف و زنگ زدم جیمین
جیمین:به به چه عجب
داهیون: جیمینا برات غذا پختم بیا ببر یا با ماشین بفرستم
جیمین: اوکی ممنون میام میبرم
داهیون: اوکی منتظرم
جیمین بعد 30 مین رسید
داهیون بیا جیمینا نوش جونت
جیمین: ممنون
داهیون: ببر با کوک بخورید
جیمین: هوم باشه ممنون
جیمین رفتم منم از توی یخچال یه سطل بستنی برداشتم با یه قاشق نشستم و لپ تاپ رو روشن کردم و کامنت ها رو باز کردم
(کامنت ها)
+وایی چقدر به هم میان
°خیلی نازن
- زیبا ترین زوج سال
*ایو عشقمو چقدر زیبا شده
¢وایی خدا نگاشون کن
و..........
(پایان کامنت ها)
چی زیبا ترین زوج سال دیگه نمی کشم بیرون برف میومد لباسام رو با یه کراپ مشکی و یه دامن سفید، ژاکت بسکتبالی، نیم بوت عوض کردم بستی شکلاتیم رو برداشتم و رفتم بیرون هوا سرد بود اما برام بهم نبود روی نیم کت پارک بزرگی نشستم شرو کردم به بستی خوردن با گریه بستی تموم شد ظرفش رو برداشتم انداختم داخل کیسه زباله به گوشیم نگاه کردم واییی ساعت 10:30 شبه سریع رفتم خونه لباسام رو عوض کردم و گرفتم خوابیدم
#he_so
پارت: 1
تهیونگ: عزیزم بیبی کجایی
داهیون: اشپز خونه مگه باید جای دیگه ای باشم؟
تهیونگ: عزیزم من دارم میرم برای موزیک ویدیو
داهیون: اها با کی؟
تهیونگ: اوممممم ایو دوستم
داهیون: اها چی صبر کن ببینم مگه این اسم دختر نیست
تهیونگ: اره اما همون دختره ست که رفتم برنامش
داهیون: اوکی
( داهیون ویو)
باز این ایو اومد زندگیم رو خراب کنه ایش دیگه خسته شدم خیلی بهش حسودیم میشه اوممم نه بخاطر معروفی و شهرت نه بخاطر اینکه اون بیشتر از اینکه من با تهیونگ وقت بگذرونم اون وقت میگذرونه ایش
رفتم اتاق یونتان رو اوردم رو کناپه گذاشتمش از اشپز خونه یکم از غذاش برداشتم دادم تا بخوره خودمم یه چیزی خوردم بعد یونتان رو بردم حموم
پشماش رو خشک کردم کمی کتاب خوندم (اسم کتاب=سم هستم بفرمایید)
ساعت نزدیکای 6 بود اوه الانه موزیک ویدیو بخش بشه به گوشیم نگاه کردم موزیک ویدیو ساعت 7 پخش میشه پس هنوز وقت دارم
یه نگا به یونتان کردم
داهیون: نظرت چیه غذای مورد علاقه بابا رو درست کنیم هوم
شروع کردم به پخت غذا به غذا خیلی کم فلفل زدم گذاشتم تا بپزه ای وای ساعت 7:41بود رفتم داخل لپ تاپ و اسم موزیک ویدیو رو سرچ کردم ( اسم موزیک ویدیو=love wine)
(بعد تموم شدن موزیک ویدیو)
داهیون: اروم باش بابا داهیون اروم باش دیگه نمیتونم به چه حقی دست میزنه به لباش به لپاش به دستش به صورتش 3 میلی متر صورت اشون فاصله داشت ایششششششششش برات دارم اقای کیم تهیونگ
تو فقط بیا خونه
رفتم سمت اشپز خونه
داهیون: حیف من که برای تو غذا مورد علاقت رو پختم
غذا رو ریختم تو ظرف و زنگ زدم جیمین
جیمین:به به چه عجب
داهیون: جیمینا برات غذا پختم بیا ببر یا با ماشین بفرستم
جیمین: اوکی ممنون میام میبرم
داهیون: اوکی منتظرم
جیمین بعد 30 مین رسید
داهیون بیا جیمینا نوش جونت
جیمین: ممنون
داهیون: ببر با کوک بخورید
جیمین: هوم باشه ممنون
جیمین رفتم منم از توی یخچال یه سطل بستنی برداشتم با یه قاشق نشستم و لپ تاپ رو روشن کردم و کامنت ها رو باز کردم
(کامنت ها)
+وایی چقدر به هم میان
°خیلی نازن
- زیبا ترین زوج سال
*ایو عشقمو چقدر زیبا شده
¢وایی خدا نگاشون کن
و..........
(پایان کامنت ها)
چی زیبا ترین زوج سال دیگه نمی کشم بیرون برف میومد لباسام رو با یه کراپ مشکی و یه دامن سفید، ژاکت بسکتبالی، نیم بوت عوض کردم بستی شکلاتیم رو برداشتم و رفتم بیرون هوا سرد بود اما برام بهم نبود روی نیم کت پارک بزرگی نشستم شرو کردم به بستی خوردن با گریه بستی تموم شد ظرفش رو برداشتم انداختم داخل کیسه زباله به گوشیم نگاه کردم واییی ساعت 10:30 شبه سریع رفتم خونه لباسام رو عوض کردم و گرفتم خوابیدم
#he_so
۱۹.۷k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.