جهنم من با او فصل

جهنم من با او🍷 فصل ۲

# پارت ۱۹

ویو کوک : ا.ت یکم حالش بد شد طبیعی هم بود نا سلامتی باباش نابود میشد ا.ت به صندلی ماشین تکیه داده بود و سرش رو به شیشه چسبونده بود یه لحظه یه فکری به ذهنم رسید سریع تغییر مسیر دادم و به طرف فروشگاه نزدیک راه روندم وقتی دید مسیر عوض شده سرش رو بلند کرد و گفت ...

ا.ت : کوکی داریم کجا میریم
کوک : میریم فروشگاه خرید هرچی دوست داشتی بخر
ا.ت : واقعا ؟ ( ذوق )
کوک : آره واقعا
ا.ت : از قلوم پایین نمیره
کوک : چرا ؟
ا.ت : من به فکر اینم چطور به بابام بگم نامادری شوهرم مامانم رو کشته تو به فکر خریدی
کوک : از حال و هوا درت میاره خودم میدونم چی به بابا جون شما بگم سکته نکنه ( خنده )
ا.ت : خب ... من یه پاستیل یه لواشک یه ترشک با ۵ نوع از چیپس و یه عالمه آبنبات
کوک : خوبه از قلوت پایین نمیره
ا.ت : کوکککککککک
کوک : جان دلم
ا.ت : ( یه چشم غره واسش میره و زل میزنه بهش )
کوک : دلبندم اینجوری نگام نکن عاشقونه صدام نکن ( لبخند )
ا.ت : چه رویی داری تو حالا میخری برام ؟ ( تمام کیوتیش رو به رخ کوک میکشه )
کوک : معلومه اصلا شما جون بخوا
ا.ت : باشه جونتو بده ( با خنده دستش رو جلو میاره )
کوک : ها ؟ چطوری بدم ؟
ا.ت : لازمش دارم میخوام زیاد عمر کنم ( اخم مصنوعی )
کوک : چشمم روشن بدون من ؟
ا.ت : آره دیگه میخوام جز تو چنتا شوهر دیگه داشته باشم پس باید عمر زیادی داشته باشم و جوون بمونم ( خنده )
کوک : نمیدمممم
ا.ت : گفتی شما جون بخوا منم میخوام دیگه نمیدم چیه ؟
کوک : ( میزنه زیر خنده )
ا.ت : ( با خنده کوک خودشم شروع به خندیدن میکنه )
کوک : وای خدا ا.ت خدا نکشتت
ا.ت : چیه ؟
کوک : خیلی باحالی
ا.ت : نمیدونستی
کوک : نه
ا.ت : خو الان بدون ( سرش رو برمیگردونه به طرف پنجره )
کوک : ای خدا خوبه دست بزن ندارم
ا.ت : وایسا ببینم چی گفتی ؟ ( یه جوری ترسناک بر میگرده سمت کوک که بچم زهرش میترکه )
کوک : هیچی ؟
ا.ت : دست بزن داشتی میزدی ؟ هااااا ؟
کوک : نه والا
ا.ت : ( یه مشت محکم به بازوی کوک زد ) قهرم
کوک : آخخخ خوبه من دست بزن داشته باشم غلظ میکنم دست رو تو بلند کنم تو هنو دست بزنم نداری همچین منو کتک میزنی
ا.ت : ( هیچی نمیگه و به بیرون نگا میکنه )
کوک : الان داری ناز میکنی ؟ باشه ناز کن ! ولی خوراکی بی خوراکی ( نیشخند )
ا.ت : چیییی ؟ ( تعجب )
کوک : همین که شنیدی از بس منو زدی کبود کبودم بعد نازم میکنی واسه من نمیگی منم دل دارم ( اخم الکی )
ا.ت : خب .... باشه بابا ناز نمیکنم دیگه
کوک : نوچ بخشش لازم نیست اعدامت میکنم
ا.ت : دلت میاد ؟
کوک : معلومه : ( پوزخند )
ا.ت : غلط کردم ( گریه الکی )
کوک : دلبندم گریه کردنتم ضایعس من دلم به رحم نمیادااااا
ا.ت : کوکککککک !
کوک : جانم
ا.ت : اذیت نکن
کوک : باشه این دفعه رو میخرم دفعه بعدی نمیبخشما ( خنده )
ا.ت : .....
دیدگاه ها (۳)

رفقا ببخشین حالم خوب نیس تورو خدا ببخشین ببخشین شمارم منتظر ...

جهنم من با او🍷 فصل ۲# پارت ۲۰کوک : باشه این دفعه رو میخرم د...

جهنم من با او🍷 فصل ۲# پارت ۱۸ا.ت : کوک میگم بیا هر یه قولی ...

جهنم من با او🍷 فصل ۲# پارت ۱۷ویو کوک : بعد یه نگاه کوچولو ب...

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

پارت ۷۹ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط