جهنم من با او فصل
جهنم من با او🍷 فصل ۲
# پارت ۲۰
کوک : باشه این دفعه رو میخرم دفعه بعدی نمیبخشما ( خنده )
ا.ت : خواهیم دید ( نیشخند شیطانی 😈 )
کوک : آره میبینی
ویو کوک : واقعا دوست داشتنیه این بشر همیشه منو به طرف خودش میکشیونه و همیشه کاری میکنه مست عطرش شم ... به ماشین سرعت دادم و بعد چند دیگه به فروشگاه رسیدیم ا.ت با ذوق از ماشین پیاده شد و به طرف در ورودی حرکت کرد که دستش رو گرفتم و تاکید کردم باهام هم قدم بشه وارد فروشگاه شدیم و هر چی ا.ت دوست داشت برداشت .... تو همهی مدت محوش شده بودم دیگه منم میتونستم بگم خوشبختم .... ( نویسنده : این خوشبختی تاوان بدی داره هااااا )
کوک : ا.ت دختر هنه اینارو میخوای بخوری ؟
ا.ت : معلومه نخورم کی بخوره ؟
کوک : من
ا.ت : چیییییییی ؟ امکان نداره من اینارو بهت نمیدم کوککککک ( داد ، اخم بچگونه )
کوک : هیسسسس همه نگامون میکنن دختر چخبرته ؟ باشه واسه خودت
ا.ت : گشنه
کوک : من یا تو ؟ ( لبخند )
ا.ت : معلومه تو ( اخم الکی )
کوک : آره بابا تو از گل نازکتری 😂
از آبم پاکتری 😂
ا.ت : کاملا
کوک : اهم ا.ت میگم جمله آخرمو مطمئنی خوب تجزیه کردی ؟
ا.ت : ها چی ؟ ..... ( داره فک میکنه )
ویو ا.ت : یکم فکر کردم تا بتونم حرفشو تجزیه کنم مرتیکه ببین چی گفتهههههههههههههههه یه دفعه پریدم گوشش رو گرفتم و گفتم ....
ا.ت : چشمم روشن با منی آرههههه ؟
کوک : آیییی آره
ا.ت : بلهههههه ( گوش بچمو کشید )
کوک : آی ا.ت آیییی نکن دختر آیییی آبروم رف ول کننننن آیییی آخ آخ آخ ا.ت لطفااااا
ا.ت : آز آبت پاک ترممممم ؟
کوک : چیز بدی گفتم ؟
ا.ت : هوفففف برسیم خونهههه ( گوش کوک رو ول کرد )
کوک : فعلا شبو خونه پدر گرامیتون تشریف داریم ( نیشخند )
ا.ت : میزنم دهنتا ( یه ژستی میگیره که مثلا میخواد بزنه دهن کوک )
کوک : نکن
ا.ت : ترسو
کوک : عههههه با منی ؟ تو ترسویی یا من ؟ هاااا ؟
ا.ت : تو
کوک : نمیبینم
ا.ت : خو الان ببین
کوک : برو ماشین بیخیال این خوراکیا ( دست به سینه وای میسته )
ا.ت : نهههه غلط کردم ( گونه کوک رو بوسید )
کوک : ( زد زیر خنده ) وای ا.تتتت خدا نکشتت ... پس خوراکی نکته ضعفته اوه اوه فهمیدم نقشه ها دارم برات ( نیشخند )
ا.ت : خدا رحم کنه
ویو کوک : ......
# پارت ۲۰
کوک : باشه این دفعه رو میخرم دفعه بعدی نمیبخشما ( خنده )
ا.ت : خواهیم دید ( نیشخند شیطانی 😈 )
کوک : آره میبینی
ویو کوک : واقعا دوست داشتنیه این بشر همیشه منو به طرف خودش میکشیونه و همیشه کاری میکنه مست عطرش شم ... به ماشین سرعت دادم و بعد چند دیگه به فروشگاه رسیدیم ا.ت با ذوق از ماشین پیاده شد و به طرف در ورودی حرکت کرد که دستش رو گرفتم و تاکید کردم باهام هم قدم بشه وارد فروشگاه شدیم و هر چی ا.ت دوست داشت برداشت .... تو همهی مدت محوش شده بودم دیگه منم میتونستم بگم خوشبختم .... ( نویسنده : این خوشبختی تاوان بدی داره هااااا )
کوک : ا.ت دختر هنه اینارو میخوای بخوری ؟
ا.ت : معلومه نخورم کی بخوره ؟
کوک : من
ا.ت : چیییییییی ؟ امکان نداره من اینارو بهت نمیدم کوککککک ( داد ، اخم بچگونه )
کوک : هیسسسس همه نگامون میکنن دختر چخبرته ؟ باشه واسه خودت
ا.ت : گشنه
کوک : من یا تو ؟ ( لبخند )
ا.ت : معلومه تو ( اخم الکی )
کوک : آره بابا تو از گل نازکتری 😂
از آبم پاکتری 😂
ا.ت : کاملا
کوک : اهم ا.ت میگم جمله آخرمو مطمئنی خوب تجزیه کردی ؟
ا.ت : ها چی ؟ ..... ( داره فک میکنه )
ویو ا.ت : یکم فکر کردم تا بتونم حرفشو تجزیه کنم مرتیکه ببین چی گفتهههههههههههههههه یه دفعه پریدم گوشش رو گرفتم و گفتم ....
ا.ت : چشمم روشن با منی آرههههه ؟
کوک : آیییی آره
ا.ت : بلهههههه ( گوش بچمو کشید )
کوک : آی ا.ت آیییی نکن دختر آیییی آبروم رف ول کننننن آیییی آخ آخ آخ ا.ت لطفااااا
ا.ت : آز آبت پاک ترممممم ؟
کوک : چیز بدی گفتم ؟
ا.ت : هوفففف برسیم خونهههه ( گوش کوک رو ول کرد )
کوک : فعلا شبو خونه پدر گرامیتون تشریف داریم ( نیشخند )
ا.ت : میزنم دهنتا ( یه ژستی میگیره که مثلا میخواد بزنه دهن کوک )
کوک : نکن
ا.ت : ترسو
کوک : عههههه با منی ؟ تو ترسویی یا من ؟ هاااا ؟
ا.ت : تو
کوک : نمیبینم
ا.ت : خو الان ببین
کوک : برو ماشین بیخیال این خوراکیا ( دست به سینه وای میسته )
ا.ت : نهههه غلط کردم ( گونه کوک رو بوسید )
کوک : ( زد زیر خنده ) وای ا.تتتت خدا نکشتت ... پس خوراکی نکته ضعفته اوه اوه فهمیدم نقشه ها دارم برات ( نیشخند )
ا.ت : خدا رحم کنه
ویو کوک : ......
- ۴.۹k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط