پارت ۱
سه پارتی از نامجون=
شخصیت ها:ات_ نامجون+جیهوپ&
ژانر:مافیایی_دارک_کمی غمگین_خشن_
+واییی گرلم تو خیلی ظریفی میترسم بهت دست بزنم
_......
+چرا حرف نمیزنی ها
_......
چیزی نمیگفتی و فقط گریه میکردی که اومد سمتت و چونتو بالا آورد با دستش
+با توام(اربده)
_چی میخوای بدونی
+چرا جاسوسی منو میکردی
_منو مجبور کردن
+کی
_......
+گفتم کی ده حرف بزن لامصب(داد)
_م....مین یونگی
+چ...چی خیلی خب بعدا به حسابت میرسم حالا جاسوسی منو میکنی اره جیهوپ حواست به این باشه تا من برگردم خب
&کجا میری وایسا بیام منم
+نمیخواد تو مراقب این باش
&خیلی خب باشه
از زبان نامجون:
من ات رو به عنوان بردم آورده بودم اینجا ولی دوسش داشتم ولی همیشه بهش سخت میگرفتم چون همیشه رو مخ من راه میرفت داداششو کشتم بهش تجاوز کردم کتکش زدم اینم از الانش که جاسوسی منو کرده هوووف میدونم چیکارش کنم فعلا برم سراغ این مین عوضی
از زبان ات:
این عوضی همیشه منو کتک میزد و اذیتم میکرد داداشمو کشت زمانی که اومده بود منو ببره پیش خودش این اشغال اونو کشت من نمیدونم من که یه برده بیشتر نیستم چرا منو به هیچکس نمیده فقط داره اذیتم میکنه این چه زندگی هست که من دارم
&ات بیا بریم بیرون از زیر زمین
_نه دوباره میاد مث سگ پاچمو میگیره
&نترس کاریت نداره
_جیهوپ کمکم کن من از اینجا فرار کنم به خدا دیگه خسته شدم(گریه)
جیهوپ اومد سمتم و بغلم کرد
&من نمیتونم یه همچین کاری کنم چون قطعا نامجون عصبی میشه ولی بهت قول میدم نمیزارم بلایی سرت بیاره خب
_اوهوم بریم بیرون حالم داره بد میشه ازبوی خون
&بریم
شخصیت ها:ات_ نامجون+جیهوپ&
ژانر:مافیایی_دارک_کمی غمگین_خشن_
+واییی گرلم تو خیلی ظریفی میترسم بهت دست بزنم
_......
+چرا حرف نمیزنی ها
_......
چیزی نمیگفتی و فقط گریه میکردی که اومد سمتت و چونتو بالا آورد با دستش
+با توام(اربده)
_چی میخوای بدونی
+چرا جاسوسی منو میکردی
_منو مجبور کردن
+کی
_......
+گفتم کی ده حرف بزن لامصب(داد)
_م....مین یونگی
+چ...چی خیلی خب بعدا به حسابت میرسم حالا جاسوسی منو میکنی اره جیهوپ حواست به این باشه تا من برگردم خب
&کجا میری وایسا بیام منم
+نمیخواد تو مراقب این باش
&خیلی خب باشه
از زبان نامجون:
من ات رو به عنوان بردم آورده بودم اینجا ولی دوسش داشتم ولی همیشه بهش سخت میگرفتم چون همیشه رو مخ من راه میرفت داداششو کشتم بهش تجاوز کردم کتکش زدم اینم از الانش که جاسوسی منو کرده هوووف میدونم چیکارش کنم فعلا برم سراغ این مین عوضی
از زبان ات:
این عوضی همیشه منو کتک میزد و اذیتم میکرد داداشمو کشت زمانی که اومده بود منو ببره پیش خودش این اشغال اونو کشت من نمیدونم من که یه برده بیشتر نیستم چرا منو به هیچکس نمیده فقط داره اذیتم میکنه این چه زندگی هست که من دارم
&ات بیا بریم بیرون از زیر زمین
_نه دوباره میاد مث سگ پاچمو میگیره
&نترس کاریت نداره
_جیهوپ کمکم کن من از اینجا فرار کنم به خدا دیگه خسته شدم(گریه)
جیهوپ اومد سمتم و بغلم کرد
&من نمیتونم یه همچین کاری کنم چون قطعا نامجون عصبی میشه ولی بهت قول میدم نمیزارم بلایی سرت بیاره خب
_اوهوم بریم بیرون حالم داره بد میشه ازبوی خون
&بریم
۱۶۷.۷k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.