پارت 13 فصل 2 دزد پنهان
پارت 13 فصل 2 دزد پنهان
آروم رفتم پایین دیدم کسی نیست سریع رفتم سمت در که صداش اومد
پدر جین : کجا میری با این عجله
برگشتم سمتش
ا/ت : میخوام برم دیدن جین
پدر جین : باشه
عجیبه چطوری انقدر زود راضی شد ولش کن رفتم بیرون سوار تاکسی شدم بهش شک کرده بودم به راننده تاکسی گفتم :
ا/ت : آقا ببخشید میشه ببینید کسی دنبالمون میکنه یا نه؟
راننده تاکسی : البته
ا/ت : ممنونم
بعد از 5 دقیقه راننده گفت :
راننده تاکسی : ببخشید خانم
ا/ت : بله
راننده تاکسی : فکر کنم یکی هست که دنبالمون میکنه
ا/ت : ماشینش چه رنگیه
راننده تاکسی : طوسی یه ماشین مدل بالاس
ا/ت تو ذهنش
میدونستم ولم نمیکنه عوضی
پایان ذهن ا/ت
ا/ت : ممنونم جلوی اون فروشگاه نگه دارید لطفا
راننده تاکسی : چشم
ماشینو جلوی فروشگاه نگه داشت و منم پیاده شدم و رفتم داخل فروشگاه برای اینکه بتونم رد گم کنم رفتم داخل یه مغازه
ا/ت : سلام
زنه : سلام خوش اومدید
ا/ت : ممنونم یه سوال داشتم این فروشگاه در پشتی داره؟
زنه : بله 2 تا مغازه برید سمت راست داخل اون مغازه لباس فروشی اون مغازه در پشتی داره میخوره به کوچه پشتی اینجا
ا/ت : خیلی ممنونم
رفتم به 2 تا مغازه بغل ، دستگیررو کشیدم و رفتم داخل
ا/ت : سلام
فروشنده : سلام خوش اومدید
ا/ت: مرسی بهم گفتن این مغازه در پشتی داره
فروشنده : درسته اون پشت
برگشتم پشتمو نگاه کردم خودش بود بادیگارد پدر جین بود ماسک زده بودو تا من برگشتم پشتشو کرد سریع گفتم ممنون و دوییدم سمت در پشتی تو پیاده رو میدوییدم رسیدم به آخر کوچه یه دیوار بود پشت اون قایم شدم و از پشت دیوار نگاه کردم دیدم اومد از مغازه بیرون انگار داشت دنبالم میگشت هه( پوزخند ) تو خوابت ببینی دوباره دوییدم ( ادامه ی همون دیواره که قایم شد )و رسیدم به خیابون یه تاکسی گرفتم و راه افتادم سمت مقصد به این راننده هم گفتم تا ببینه کسی دنبالمون نیست نمیتونم ریسک کنم اما گفت نه خداروشکر ردمو گم کرد رسیدم به مقصدم در زدم
جک : ا/ت خودتی؟
میخواستم اذیتش کنم صدامو عوض کردم
ا/ت : نه من عشقتم
جک: تو کی ای من نمیشناسمت برو گمشو
ا/ت : ع عشقم این چه حرفیه
جک : گفتم گمشو معلوم نیست کی هستی
خندم گرفته بود دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و شروع کردم به خندیدن بلند بلند میخندیدم
جک : ا/ت تویی
ا/ت : نه عشقتم
جک درو باز کرد
جک : ا/ت منو مسخره کردی؟
ا/ت : خیلی خری آخه جز من و تو و رئیس کی آدرس اینجا رو بلده ؟
جک : خب فکر کردم یکی اینجا رو پیدا کرده
ا/ت : فکر بیجا کردی
جک : بیا تو
رفتم داخل رئیس رو مبلا خواب بود
ا/ت : خیلی وقته خوابیده ؟
جک : آره منو اینجا تنها گزاشته و گرفته خوابیده
بهش خندیدم
ا/ت : دیگه تنها نیستی من اومدم
جک : آره
رفتم نشستم رو صندلی که جکم اومد روبروم نشست
جک : خب چخبرا
ا/ت : هیچ تو چخبرا؟
خندید و گفت
جک : منم هیچ امشب یه عملیات هست درگیر اونم
ا/ت : چه عملیاتی
جک : توی جشنو پیگیری از قضیه ها بهتره بگم جاسوسی
ا/ت : اووووو تو میری؟
جک : نه اینو به من نمیده از صبح تا حالا دارم بهش اصرار میکنم ولی اصلا انگار دارم با دیوار صحبت میکنم نمیده که نمیده میگه این عملیات مال من نیست
ا/ت : هعیییی چی بگم
یهو رئیس از خواب پاشد
رئیس : جک برو یه چیزی بیار بخوریم
جک خندید و گفت : چشم
بعدم رو به من گفت :
جک : من برم یه چیزی بیارم بخوره اگر نه الان منو میخوره
ا/ت : انقدر مزه نریز برو
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
شرطا 20 تا شد گزاشتم دیگه براتون شرط نمیزارم 🫂💓🌻
آروم رفتم پایین دیدم کسی نیست سریع رفتم سمت در که صداش اومد
پدر جین : کجا میری با این عجله
برگشتم سمتش
ا/ت : میخوام برم دیدن جین
پدر جین : باشه
عجیبه چطوری انقدر زود راضی شد ولش کن رفتم بیرون سوار تاکسی شدم بهش شک کرده بودم به راننده تاکسی گفتم :
ا/ت : آقا ببخشید میشه ببینید کسی دنبالمون میکنه یا نه؟
راننده تاکسی : البته
ا/ت : ممنونم
بعد از 5 دقیقه راننده گفت :
راننده تاکسی : ببخشید خانم
ا/ت : بله
راننده تاکسی : فکر کنم یکی هست که دنبالمون میکنه
ا/ت : ماشینش چه رنگیه
راننده تاکسی : طوسی یه ماشین مدل بالاس
ا/ت تو ذهنش
میدونستم ولم نمیکنه عوضی
پایان ذهن ا/ت
ا/ت : ممنونم جلوی اون فروشگاه نگه دارید لطفا
راننده تاکسی : چشم
ماشینو جلوی فروشگاه نگه داشت و منم پیاده شدم و رفتم داخل فروشگاه برای اینکه بتونم رد گم کنم رفتم داخل یه مغازه
ا/ت : سلام
زنه : سلام خوش اومدید
ا/ت : ممنونم یه سوال داشتم این فروشگاه در پشتی داره؟
زنه : بله 2 تا مغازه برید سمت راست داخل اون مغازه لباس فروشی اون مغازه در پشتی داره میخوره به کوچه پشتی اینجا
ا/ت : خیلی ممنونم
رفتم به 2 تا مغازه بغل ، دستگیررو کشیدم و رفتم داخل
ا/ت : سلام
فروشنده : سلام خوش اومدید
ا/ت: مرسی بهم گفتن این مغازه در پشتی داره
فروشنده : درسته اون پشت
برگشتم پشتمو نگاه کردم خودش بود بادیگارد پدر جین بود ماسک زده بودو تا من برگشتم پشتشو کرد سریع گفتم ممنون و دوییدم سمت در پشتی تو پیاده رو میدوییدم رسیدم به آخر کوچه یه دیوار بود پشت اون قایم شدم و از پشت دیوار نگاه کردم دیدم اومد از مغازه بیرون انگار داشت دنبالم میگشت هه( پوزخند ) تو خوابت ببینی دوباره دوییدم ( ادامه ی همون دیواره که قایم شد )و رسیدم به خیابون یه تاکسی گرفتم و راه افتادم سمت مقصد به این راننده هم گفتم تا ببینه کسی دنبالمون نیست نمیتونم ریسک کنم اما گفت نه خداروشکر ردمو گم کرد رسیدم به مقصدم در زدم
جک : ا/ت خودتی؟
میخواستم اذیتش کنم صدامو عوض کردم
ا/ت : نه من عشقتم
جک: تو کی ای من نمیشناسمت برو گمشو
ا/ت : ع عشقم این چه حرفیه
جک : گفتم گمشو معلوم نیست کی هستی
خندم گرفته بود دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و شروع کردم به خندیدن بلند بلند میخندیدم
جک : ا/ت تویی
ا/ت : نه عشقتم
جک درو باز کرد
جک : ا/ت منو مسخره کردی؟
ا/ت : خیلی خری آخه جز من و تو و رئیس کی آدرس اینجا رو بلده ؟
جک : خب فکر کردم یکی اینجا رو پیدا کرده
ا/ت : فکر بیجا کردی
جک : بیا تو
رفتم داخل رئیس رو مبلا خواب بود
ا/ت : خیلی وقته خوابیده ؟
جک : آره منو اینجا تنها گزاشته و گرفته خوابیده
بهش خندیدم
ا/ت : دیگه تنها نیستی من اومدم
جک : آره
رفتم نشستم رو صندلی که جکم اومد روبروم نشست
جک : خب چخبرا
ا/ت : هیچ تو چخبرا؟
خندید و گفت
جک : منم هیچ امشب یه عملیات هست درگیر اونم
ا/ت : چه عملیاتی
جک : توی جشنو پیگیری از قضیه ها بهتره بگم جاسوسی
ا/ت : اووووو تو میری؟
جک : نه اینو به من نمیده از صبح تا حالا دارم بهش اصرار میکنم ولی اصلا انگار دارم با دیوار صحبت میکنم نمیده که نمیده میگه این عملیات مال من نیست
ا/ت : هعیییی چی بگم
یهو رئیس از خواب پاشد
رئیس : جک برو یه چیزی بیار بخوریم
جک خندید و گفت : چشم
بعدم رو به من گفت :
جک : من برم یه چیزی بیارم بخوره اگر نه الان منو میخوره
ا/ت : انقدر مزه نریز برو
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
شرطا 20 تا شد گزاشتم دیگه براتون شرط نمیزارم 🫂💓🌻
۱۴۰.۳k
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.