تک پارتی جدیدددد
تک پارتی جدیدددد
تا عه کوچیکی به آستین پیرهن سفید رنگش زد و دوتا دکمه از یقه لباس رو باز کرد
بعد از برداشتن چمدون فیلی رنگی که روی زمین بود از پله ها پایین رفت و رو به روی آیینه قدی توقف کرد
دستی به موهاش کشید و با زدن یه سوت ابرو بالا انداخت:لباسام خوب شده!
تک خنده مرموزی که چال گونش رو به نمایش میزاشت زد و دوباره حرکت کرد
آروم آروم کت لیت رو روی لباس ساحلیه ستارهییت پوشیدی و بعد از زدن عطر کار رو تموم کردی
موهات که دوتایی یافته شده بود رو به پشت انداختی و موهای اطراف صورتت رو مرتب کردی
کیف کوچیکت رو روی دوشت انداختی و بعد از پوشیدن کتونی هات اتاق رو همراه با کولهپشتی مشکی رنگی ترک کردی
از پله ها پایین اومدی و بدون توقف جلوی آیینه نه سمت نامجون که جلوی در ایستاده بود رفتی
با صدای قدم هات سر نامجون بالا اومد و بهت خیره شد: به به..خانم من نمیخواست زودتر بیاد؟
به آرومی گوشه لپت رو کشید و با یه چشمک چمدون رو از دستت گرفت: خببب خانم؟ بریم!؟
با تکون دادن سرت تایید کردی و با کوله پشتی ایی که دستت بود حرکت کردین
وسایل رو توی ماشین و توی صندوق عقب جا دادین و سوار ماشین شدین
این اولین مسافرت...یا بهتر بگم ماه عسلتون بود
با ذوقی که سعی بر سرکوب کردنش داشتی به سمت نامجون برگشتی و سوالتو مطرح کردی: نامیی..کجا قراره بریمم؟؟
نامجون همونطور که کمربندشو میبست جواب داد: این یه رازه ا.ت شی!
@nila1529
انگشتش رو روی لبش گذاشت و ادامه داد: پس هیسسسس! کسی نباید راز رو بشنوه! حتی تو دوست عزیز!!
بعد از بلند بلند خندیدنتون شروع به حرکت کردین
با ریتم هر آهنگی حرکت دست نامجون روی پاهات تغییر میکرد
آهنگ Epiphany جین شروع شد و تو با لحن عاشقانه ایی به سمت نامجون برگشتی: عااااااا من عاشق صدای جینمم! توی صداش میشه ماه رو پیدا کرد مگه نه نامی؟؟
@nila1529
نامجون با فک منقبض شده و سگرمه های در هم بهت با چشم غره خیره شد و آهنگ رو عوض کرد: اون لعنتی باید روزمو خراب کنه؟ عیش..مرتیکه بیریخت همه جا هم هست!!!
ابرو هات رو در هم کشیدی و جواب دادی: نامی اون بهترین دوستته چطوری اینو میگیی؟
دستشو روی دستت گذاشت و ادامه داد: یادم ننداز چطوری منو تو کتاب فروشی باهات به عنوان دوست آشنا کرد بعد جلوی خودم بهت اعتراف کرد! خیر سرش قرار بود منو به تو معرفی کنه تا من بهت اعتراف کنم..!
بلند خندیدی که نگاه عصبی نامجون مانع خندیدنت شد
یکمش موند پارت بعد
تا عه کوچیکی به آستین پیرهن سفید رنگش زد و دوتا دکمه از یقه لباس رو باز کرد
بعد از برداشتن چمدون فیلی رنگی که روی زمین بود از پله ها پایین رفت و رو به روی آیینه قدی توقف کرد
دستی به موهاش کشید و با زدن یه سوت ابرو بالا انداخت:لباسام خوب شده!
تک خنده مرموزی که چال گونش رو به نمایش میزاشت زد و دوباره حرکت کرد
آروم آروم کت لیت رو روی لباس ساحلیه ستارهییت پوشیدی و بعد از زدن عطر کار رو تموم کردی
موهات که دوتایی یافته شده بود رو به پشت انداختی و موهای اطراف صورتت رو مرتب کردی
کیف کوچیکت رو روی دوشت انداختی و بعد از پوشیدن کتونی هات اتاق رو همراه با کولهپشتی مشکی رنگی ترک کردی
از پله ها پایین اومدی و بدون توقف جلوی آیینه نه سمت نامجون که جلوی در ایستاده بود رفتی
با صدای قدم هات سر نامجون بالا اومد و بهت خیره شد: به به..خانم من نمیخواست زودتر بیاد؟
به آرومی گوشه لپت رو کشید و با یه چشمک چمدون رو از دستت گرفت: خببب خانم؟ بریم!؟
با تکون دادن سرت تایید کردی و با کوله پشتی ایی که دستت بود حرکت کردین
وسایل رو توی ماشین و توی صندوق عقب جا دادین و سوار ماشین شدین
این اولین مسافرت...یا بهتر بگم ماه عسلتون بود
با ذوقی که سعی بر سرکوب کردنش داشتی به سمت نامجون برگشتی و سوالتو مطرح کردی: نامیی..کجا قراره بریمم؟؟
نامجون همونطور که کمربندشو میبست جواب داد: این یه رازه ا.ت شی!
@nila1529
انگشتش رو روی لبش گذاشت و ادامه داد: پس هیسسسس! کسی نباید راز رو بشنوه! حتی تو دوست عزیز!!
بعد از بلند بلند خندیدنتون شروع به حرکت کردین
با ریتم هر آهنگی حرکت دست نامجون روی پاهات تغییر میکرد
آهنگ Epiphany جین شروع شد و تو با لحن عاشقانه ایی به سمت نامجون برگشتی: عااااااا من عاشق صدای جینمم! توی صداش میشه ماه رو پیدا کرد مگه نه نامی؟؟
@nila1529
نامجون با فک منقبض شده و سگرمه های در هم بهت با چشم غره خیره شد و آهنگ رو عوض کرد: اون لعنتی باید روزمو خراب کنه؟ عیش..مرتیکه بیریخت همه جا هم هست!!!
ابرو هات رو در هم کشیدی و جواب دادی: نامی اون بهترین دوستته چطوری اینو میگیی؟
دستشو روی دستت گذاشت و ادامه داد: یادم ننداز چطوری منو تو کتاب فروشی باهات به عنوان دوست آشنا کرد بعد جلوی خودم بهت اعتراف کرد! خیر سرش قرار بود منو به تو معرفی کنه تا من بهت اعتراف کنم..!
بلند خندیدی که نگاه عصبی نامجون مانع خندیدنت شد
یکمش موند پارت بعد
۲۳.۹k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.