pt 5
pt 5
بعد از خوردن صبحونه از رو پاش بلند شدم رفتم تو اتاق قرار بود بره بیرون یه کت شلوار ست مشکی تنش کرده بود عطر تلخ و خنکشو زد میخواست کروات ببنده نمیتونست به قیافه کیوتش که حالا با اخم بود مواجه شدم نمیخواستم بخندم +میخوای برات ببندم با غرور گفت -نه بلدم بازم نتونست پاشدم رفتم جلوش یکم نزدیکش شدم همون باعث میشد قلبم تند بزنه چرا اینجوری شدم
______________
اومد روبه روم از نزدیک یه فرشته بود چرا باید قلبم تند میزد منی که بی احساس و سرد بود حالا چرا جلو این دختر انقدر قلبم تند میزد سرش پایین بود به خودم اومدم دیدم انگار داره میخنده با غرور دوباره سرمو گرفتم بالا
____________
نگاه سنگینشو روم احساس میکردم کرواتشو بستم خواستم برم عقب که کمرمو گرفت و چسبوند به خودش کوک:همه چیو که میدونی قانونارو دوباره تکرار نمیکنم بدون اجازه من از خونه بیرون نمیری من:میدونم سرمو گرفت بالا و لبامو وحشیانه بوسید میخواستم از خودم جداش کنم ولی نشد گازی از لبم گرفت که همراهی کردم و جدا شد و رفت +ایشش عوضی ولی خدایی لباش طعم شکلات میداد حالا که تنها شدم برا خودم تو عمارت میگردم رفتم همه جارو گشتم که یه بطری مشروب دیدم رفتم برشداشتم نشستم تو اتاق و همینجوری میخوردم کاملن مست بودم همه جارو کوک میدیدم با چندتا خوک دورش میخندیدم همینجوری رفتم بیرون از اتاق تلو تلو میخوردم هی میخوردم به دیوار که خوردم به یکی یه مرد بود +تو کی؟ -خانوم حالتون خوبه؟ +چطور؟ -آخه مستید +من مست نیستم خواستم برم بازومو گرفت تا سمت اتاق منو برد
_____________
داشتم محموله های طلا رو چک میکردم که یه وقت قلابی نباشه با زره بین نگاه میکردم
کسی نمیتونست برام طلا قلابی بیاره چون کشته میشد تو همین حال گوشیم زنگ خورد
بعد از خوردن صبحونه از رو پاش بلند شدم رفتم تو اتاق قرار بود بره بیرون یه کت شلوار ست مشکی تنش کرده بود عطر تلخ و خنکشو زد میخواست کروات ببنده نمیتونست به قیافه کیوتش که حالا با اخم بود مواجه شدم نمیخواستم بخندم +میخوای برات ببندم با غرور گفت -نه بلدم بازم نتونست پاشدم رفتم جلوش یکم نزدیکش شدم همون باعث میشد قلبم تند بزنه چرا اینجوری شدم
______________
اومد روبه روم از نزدیک یه فرشته بود چرا باید قلبم تند میزد منی که بی احساس و سرد بود حالا چرا جلو این دختر انقدر قلبم تند میزد سرش پایین بود به خودم اومدم دیدم انگار داره میخنده با غرور دوباره سرمو گرفتم بالا
____________
نگاه سنگینشو روم احساس میکردم کرواتشو بستم خواستم برم عقب که کمرمو گرفت و چسبوند به خودش کوک:همه چیو که میدونی قانونارو دوباره تکرار نمیکنم بدون اجازه من از خونه بیرون نمیری من:میدونم سرمو گرفت بالا و لبامو وحشیانه بوسید میخواستم از خودم جداش کنم ولی نشد گازی از لبم گرفت که همراهی کردم و جدا شد و رفت +ایشش عوضی ولی خدایی لباش طعم شکلات میداد حالا که تنها شدم برا خودم تو عمارت میگردم رفتم همه جارو گشتم که یه بطری مشروب دیدم رفتم برشداشتم نشستم تو اتاق و همینجوری میخوردم کاملن مست بودم همه جارو کوک میدیدم با چندتا خوک دورش میخندیدم همینجوری رفتم بیرون از اتاق تلو تلو میخوردم هی میخوردم به دیوار که خوردم به یکی یه مرد بود +تو کی؟ -خانوم حالتون خوبه؟ +چطور؟ -آخه مستید +من مست نیستم خواستم برم بازومو گرفت تا سمت اتاق منو برد
_____________
داشتم محموله های طلا رو چک میکردم که یه وقت قلابی نباشه با زره بین نگاه میکردم
کسی نمیتونست برام طلا قلابی بیاره چون کشته میشد تو همین حال گوشیم زنگ خورد
۱۵.۹k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.