Part107
#Part107
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
اگه امروز یاسمن زنگ نمی زد برای من و شیرین اخر خط بود
سرم رو گرفتم بالا
_ خدا نوکرتم میدونم هوامو داری میدونم از دلم خبر داری، خدایا این دختر برای من مقدسه بزار مال من باشه!
❌ سه سال قبل❌
چند وقتی بود که اعصاب همه متشنج بود، دختر همون یارو رفت امریکا
تقریباً همه ی خونوادش رفتند
انقدر تحت فشار بودیم که کسی اعصاب ارومی نداشت
یاسمن هر روز با استرس سرکار میرفت
من هر روز حساب ها رو چک میکردم
و روی سیستم های متفاوت هک رو امتحان میکردم سعی میکردم خودم رو اماده کنم ولی مگه این ایترس لعنتی ولمون میکرد
دوربین های خونه ی طرف رو هک کردم
سعی میکردم تمام کارهاشون رو تحت نظر داشته باشم نگاهم روی مانیتور بود و از طرفی هم داشتم دمبل میزدم
برای دور کردن استرس خیلی به دردم مخورد
اعصابم به اندازه ی کافی متشنج بود و شیرین هم بیشتر و بیشتر پا روی دمم میگذاشت!
دیروز دیگه کم مونده بود برم دم در خونش ولی با یه تصمیم ناگهانی فیلمی که ازش گرفته بودم رو براش فرستادم
ترسید خیلی هم ترسید، داشت میرفت پارتی!
هه مگه من مرده باشم بذارم بره وسط این همه آدم که مطمئناً هیچ کدومشون آدم درستی نیستند!
از حموم که اومد بیرون با دوربین لپ تاپش دیدمش، حولش رو یادش رفته بود ببره وای وقتی اومد بیرون از حموم برای بار دوم لـ.خت دیدمش
بازم دوش اب سرد لازم شدم
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
اگه امروز یاسمن زنگ نمی زد برای من و شیرین اخر خط بود
سرم رو گرفتم بالا
_ خدا نوکرتم میدونم هوامو داری میدونم از دلم خبر داری، خدایا این دختر برای من مقدسه بزار مال من باشه!
❌ سه سال قبل❌
چند وقتی بود که اعصاب همه متشنج بود، دختر همون یارو رفت امریکا
تقریباً همه ی خونوادش رفتند
انقدر تحت فشار بودیم که کسی اعصاب ارومی نداشت
یاسمن هر روز با استرس سرکار میرفت
من هر روز حساب ها رو چک میکردم
و روی سیستم های متفاوت هک رو امتحان میکردم سعی میکردم خودم رو اماده کنم ولی مگه این ایترس لعنتی ولمون میکرد
دوربین های خونه ی طرف رو هک کردم
سعی میکردم تمام کارهاشون رو تحت نظر داشته باشم نگاهم روی مانیتور بود و از طرفی هم داشتم دمبل میزدم
برای دور کردن استرس خیلی به دردم مخورد
اعصابم به اندازه ی کافی متشنج بود و شیرین هم بیشتر و بیشتر پا روی دمم میگذاشت!
دیروز دیگه کم مونده بود برم دم در خونش ولی با یه تصمیم ناگهانی فیلمی که ازش گرفته بودم رو براش فرستادم
ترسید خیلی هم ترسید، داشت میرفت پارتی!
هه مگه من مرده باشم بذارم بره وسط این همه آدم که مطمئناً هیچ کدومشون آدم درستی نیستند!
از حموم که اومد بیرون با دوربین لپ تاپش دیدمش، حولش رو یادش رفته بود ببره وای وقتی اومد بیرون از حموم برای بار دوم لـ.خت دیدمش
بازم دوش اب سرد لازم شدم
۱.۴k
۲۷ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.