fake taehung
fake taehung
part*10
بعد از مصاحبه
خواستم برگردم منتظر راننده بودم
که یه ماشین اومد جلوم
تهیونگ: ا.ت سوار شو
ا.ت: نه مزاحم نمیشم الان که راننده برسه
تهیونگ: این وقت شب منتظر نمون این خیابونا خطر ناکن بیا سوار شو
ا.ت: نه مزاحم نمیشم
تهیونگ: مزاحم نیستی من خودم دارم میرم توهم میرسونم
ا.ت: خب باشه
توی راه هیچ حرفی بینمون زده نشد تا اینکه رسیدم
تهیونگ: خونت نزدیک خونه منم هست
ا.ت: واقعا
تهیونگ: ماله من خیابون بعدیه
ا.ت: خدافظ
تهیونگ: خدافظ
از دید تهیونگ
رفتم خونه
کوک: اومدی
تهیونگ: تو اینجا چیکار میکنی
کوک: چطور بود
تهیونگ: مصاحبه خوب بود
کوک: مصاحبه نمیگم که
تهیونگ: پس چی
کوک: شنیدم ا.ت هم اومده بود
تهیونگ: خب اره بودش
کوک: چیشد
تهیونگ: منظورتو نمیفهمم واضح تر بگو
کوک: منظورم اینه که پیش کراشت چه حالی داشتی
تهیونگ: کراشم؟
کوک: تهیونگ من میدونم که ا.ت رو چقدر دوس داری
تهیونگ: کی گفته
کوک: وقتی که رفتیم تو کمپانی وای جی برای دیدن تو ا.ت رو دیدی یه لبخند زدی نشستی نگاش کردی
تهیونگ: من؟
کوک: نه پس بابام خب تو دیگه
تهیونگ: من نه
کوک: خودم یادمه موقعی که ا.ت کاراموز بود یه جوری میرفتی کمپانی وای جی به دیدنش
تهیونگ: جونگکوک بسه
کوک: من میدونم که چقدر دوسش داری
تهیونگ: کی اینو گفته
کوک: بعدی که دبیو کرد من میدونم خیلی خوشحال بودی و تو اتاقت که رد میشدم اهنگشو گذاشته بودی
تهیونگ: خب اره من ا.ت رو دوست دارم
کوک: دیدی گفتم امروز چطور پیش رفت
تهیونگ:امروز خوب بود
کوک: کاری به مصاحبه ندارم ا.ت بهت چیزی نگفت
تهیونگ: نه
کوک: همین الان بهش پیام بده
تهیونگ: نمیدم
دینگ
کوک: ا.ت بهت پیام داده عکسمو بفرست
تهیونگ: گوشیمو بده
کوک: تو که گفتی باهم حرف نزدیم
تهیونگ: فقط گفت گوشیمو جا گذاشتم ازم عکس بگیر منم قبول کردم
کوک: همین
تهیونگ: اره
کوک: خب عکسشو واسش بفرست
تهیونگ: باشه اگه تو اجازه بدی
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*10
بعد از مصاحبه
خواستم برگردم منتظر راننده بودم
که یه ماشین اومد جلوم
تهیونگ: ا.ت سوار شو
ا.ت: نه مزاحم نمیشم الان که راننده برسه
تهیونگ: این وقت شب منتظر نمون این خیابونا خطر ناکن بیا سوار شو
ا.ت: نه مزاحم نمیشم
تهیونگ: مزاحم نیستی من خودم دارم میرم توهم میرسونم
ا.ت: خب باشه
توی راه هیچ حرفی بینمون زده نشد تا اینکه رسیدم
تهیونگ: خونت نزدیک خونه منم هست
ا.ت: واقعا
تهیونگ: ماله من خیابون بعدیه
ا.ت: خدافظ
تهیونگ: خدافظ
از دید تهیونگ
رفتم خونه
کوک: اومدی
تهیونگ: تو اینجا چیکار میکنی
کوک: چطور بود
تهیونگ: مصاحبه خوب بود
کوک: مصاحبه نمیگم که
تهیونگ: پس چی
کوک: شنیدم ا.ت هم اومده بود
تهیونگ: خب اره بودش
کوک: چیشد
تهیونگ: منظورتو نمیفهمم واضح تر بگو
کوک: منظورم اینه که پیش کراشت چه حالی داشتی
تهیونگ: کراشم؟
کوک: تهیونگ من میدونم که ا.ت رو چقدر دوس داری
تهیونگ: کی گفته
کوک: وقتی که رفتیم تو کمپانی وای جی برای دیدن تو ا.ت رو دیدی یه لبخند زدی نشستی نگاش کردی
تهیونگ: من؟
کوک: نه پس بابام خب تو دیگه
تهیونگ: من نه
کوک: خودم یادمه موقعی که ا.ت کاراموز بود یه جوری میرفتی کمپانی وای جی به دیدنش
تهیونگ: جونگکوک بسه
کوک: من میدونم که چقدر دوسش داری
تهیونگ: کی اینو گفته
کوک: بعدی که دبیو کرد من میدونم خیلی خوشحال بودی و تو اتاقت که رد میشدم اهنگشو گذاشته بودی
تهیونگ: خب اره من ا.ت رو دوست دارم
کوک: دیدی گفتم امروز چطور پیش رفت
تهیونگ:امروز خوب بود
کوک: کاری به مصاحبه ندارم ا.ت بهت چیزی نگفت
تهیونگ: نه
کوک: همین الان بهش پیام بده
تهیونگ: نمیدم
دینگ
کوک: ا.ت بهت پیام داده عکسمو بفرست
تهیونگ: گوشیمو بده
کوک: تو که گفتی باهم حرف نزدیم
تهیونگ: فقط گفت گوشیمو جا گذاشتم ازم عکس بگیر منم قبول کردم
کوک: همین
تهیونگ: اره
کوک: خب عکسشو واسش بفرست
تهیونگ: باشه اگه تو اجازه بدی
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۱۱.۹k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.