fake taehung
fake taehung
part*12
ا.ت: کجا رفتی مگه من مسخره توام هیییی بگو چیکار کردم پس نمیگی ها
ا.ت: نیومدییییی
ا.ت: تهیونگاااا فردا با این دم رد خونتم🔪🩸
ا.ت: بگو چیکار کردم هیی عوضی بلاک نکنیا
ا.ت: 🩴اینو میبینی مثل مامانا هستا میزنم تو سرت
ا.ت: یااااا تهیونگااااااااا
ا.ت: چرا سین میزنی جواب نمیدی
جوابشو ندادم
نمیدونستم چیکار کنم حال خوشی نداشتم لباسمو عوض کردم و ماسک و کلاه و عینکمو زدم و کامل صورتمو پوشوندم رفتم بیرون دو دل بودم برم پیش ا.ت یا نه رفتم دم درخونشون فک کنم خونه نبود میخواستم ا.ت روببینم رفتم کمپانیش واقعا نمیدونم چرا ولی رفتم خیلی شلوغ بود چطور میتونستم بین این همه ا.ت رو پیدا کنم رفتم طبقه بالا توی راه رو خیلی خلوت هیچکس رد نمیشد ماسکمو کشیدم ولی از دور یه نفر داشت میومد ا.ت بود تعادل خودمو از دست دادم نزدیک بود بیفتم ولی خودمو جمع کردم همونکاری که جونگکوک گفت خواستم انجام بدم خیلی استرس داشتم رفتم و کنار ا.ت رد شدم زیر پایی بهش دادم خواست بیفته گرفتمش و اونم فقط بهم زل زده بود
ا.ت: هیی اقا حواست کجاست
از دید ا.ت
از اتاق تمرین خارج شدم و خواستم برم لباسمو عوض کنم که یه نفرو دیدم داره از دور نگام میکنه مشکوک بود همینکه که داشتم میرفتم اومد سمتم خیلی ترسیده بودم فقط یک قدم باهاش فاصله داشتم رفتم جلوتر زیرپام خالی شد افتادم ولی پسره گرفتم
ا.ت: هیی
چیزی بهم نگفت منم فقط داشتم نگاش میکردم منو چسبوند به دیوار صورتشو نزدیک صورتم کرد
چیزی نمیگفت منم فقط داشتم نگاش میکردم صورتشو بیشتر به صورتم نزدیک کردو لبشو به لبام چسبوند ازم جدا شد و من فقط به چشماش زل زده بودم که صدای در اتاق اومد
جیسو: ا.ت
همین که صدای جیسو رو شنید سریع رفت وقتی داشت میرفت کلاهش از سرش افتاد
از دید تهیونگ
داشتم میرفتم که کلاهم از سرم افتاد خواستم برگردم ولی برنگشتم سریع از کمپانی رفتم بیرون نفسم گرفته بود و نشستم رو یه صندلی وایی چقدر من احمقم چرا اینکارو کردم چرا بوسش کردم این تو نقشه جونگکوک نبود یعنی ا.ت الان چه حسی داره اگه بفهمه که منم چی نه نمیفهمه اخه میخواد از کجا بفهمه وایی نه از کلاهم چی گند زدم
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*12
ا.ت: کجا رفتی مگه من مسخره توام هیییی بگو چیکار کردم پس نمیگی ها
ا.ت: نیومدییییی
ا.ت: تهیونگاااا فردا با این دم رد خونتم🔪🩸
ا.ت: بگو چیکار کردم هیی عوضی بلاک نکنیا
ا.ت: 🩴اینو میبینی مثل مامانا هستا میزنم تو سرت
ا.ت: یااااا تهیونگااااااااا
ا.ت: چرا سین میزنی جواب نمیدی
جوابشو ندادم
نمیدونستم چیکار کنم حال خوشی نداشتم لباسمو عوض کردم و ماسک و کلاه و عینکمو زدم و کامل صورتمو پوشوندم رفتم بیرون دو دل بودم برم پیش ا.ت یا نه رفتم دم درخونشون فک کنم خونه نبود میخواستم ا.ت روببینم رفتم کمپانیش واقعا نمیدونم چرا ولی رفتم خیلی شلوغ بود چطور میتونستم بین این همه ا.ت رو پیدا کنم رفتم طبقه بالا توی راه رو خیلی خلوت هیچکس رد نمیشد ماسکمو کشیدم ولی از دور یه نفر داشت میومد ا.ت بود تعادل خودمو از دست دادم نزدیک بود بیفتم ولی خودمو جمع کردم همونکاری که جونگکوک گفت خواستم انجام بدم خیلی استرس داشتم رفتم و کنار ا.ت رد شدم زیر پایی بهش دادم خواست بیفته گرفتمش و اونم فقط بهم زل زده بود
ا.ت: هیی اقا حواست کجاست
از دید ا.ت
از اتاق تمرین خارج شدم و خواستم برم لباسمو عوض کنم که یه نفرو دیدم داره از دور نگام میکنه مشکوک بود همینکه که داشتم میرفتم اومد سمتم خیلی ترسیده بودم فقط یک قدم باهاش فاصله داشتم رفتم جلوتر زیرپام خالی شد افتادم ولی پسره گرفتم
ا.ت: هیی
چیزی بهم نگفت منم فقط داشتم نگاش میکردم منو چسبوند به دیوار صورتشو نزدیک صورتم کرد
چیزی نمیگفت منم فقط داشتم نگاش میکردم صورتشو بیشتر به صورتم نزدیک کردو لبشو به لبام چسبوند ازم جدا شد و من فقط به چشماش زل زده بودم که صدای در اتاق اومد
جیسو: ا.ت
همین که صدای جیسو رو شنید سریع رفت وقتی داشت میرفت کلاهش از سرش افتاد
از دید تهیونگ
داشتم میرفتم که کلاهم از سرم افتاد خواستم برگردم ولی برنگشتم سریع از کمپانی رفتم بیرون نفسم گرفته بود و نشستم رو یه صندلی وایی چقدر من احمقم چرا اینکارو کردم چرا بوسش کردم این تو نقشه جونگکوک نبود یعنی ا.ت الان چه حسی داره اگه بفهمه که منم چی نه نمیفهمه اخه میخواد از کجا بفهمه وایی نه از کلاهم چی گند زدم
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۱۰.۴k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.