اهوی من
اهوی من
پارت ۱۳۰
اهو:راستی اراد نگفتی بریم دانشگاه جادوگر ها
اراد:بریم ولی این دوتا بچه چی
اهو:انا ک عادت کرده به غزل گیسو هم ک همش جای غزل میزاریمشون جای غزل میریم
اراد:باشه اگه تو خوشحال میشی حالت خوبه میشه من مشکلی ندارم
اهو: مرسی عشقم مرسییی پس امشب میریم بهشون میگیم
اراد اهو به خرید رفتن و بعدش هم خونه پارسا
پارسا:چی عجب اهو خانوم امده خونمون
اهو:یک جوری میگی چی عجب ک انگار ۱۰ سال همو ندیدیم همین هفته پیش اینجا بودم
پارسا:شوخی کردم
اهو:بابا مگه تو شیطان نیستی چرا همش تو این دنیایی برو جهنم
پارسا:میرم ولی کار اصلی من تو اینجا همه رو باید به هرج مرج کنم و کلی کار دیگ
پارسا رو به اراد میکنه
پارسا:هویی اراد کجایی نیستی اصلا اینجا؟
اراد:نه همین جام
پارسا:چیزی شده؟
اراد:نه چیزی نشده دختر شما اسرار داره ک بره دانشگاه جادوگر ها
پارسا:خب توهم برو ماهم انا گیسو رو نگهمیداریم
اهو:بیا اراد خوده بابا داره میگ
اراد:ولی
پارسا:ولی نداره زنگ میزنم به دانشگاه ثبت نامتون کنه
اهو:مرسییییی باباییییییییی
(۱هفته بعد)
اهو:اراد چرا لجبازی میکنی پاشو دیگ اهفته ک همش تو خونه خوابیدی ما قراره هفته دیگ بریممم (باداد)
اراد:من سرما خوردم من مریض شدم من نمیام کنسل کن دانشگاه رو
اهو:چی رو کنسل کنم من کلی خرج کردم لحظه شماری میکنم حالا تو لحظه اخر مریض شدی
همنجور داشتن بحث میکردن ک.....
پارت ۱۳۰
اهو:راستی اراد نگفتی بریم دانشگاه جادوگر ها
اراد:بریم ولی این دوتا بچه چی
اهو:انا ک عادت کرده به غزل گیسو هم ک همش جای غزل میزاریمشون جای غزل میریم
اراد:باشه اگه تو خوشحال میشی حالت خوبه میشه من مشکلی ندارم
اهو: مرسی عشقم مرسییی پس امشب میریم بهشون میگیم
اراد اهو به خرید رفتن و بعدش هم خونه پارسا
پارسا:چی عجب اهو خانوم امده خونمون
اهو:یک جوری میگی چی عجب ک انگار ۱۰ سال همو ندیدیم همین هفته پیش اینجا بودم
پارسا:شوخی کردم
اهو:بابا مگه تو شیطان نیستی چرا همش تو این دنیایی برو جهنم
پارسا:میرم ولی کار اصلی من تو اینجا همه رو باید به هرج مرج کنم و کلی کار دیگ
پارسا رو به اراد میکنه
پارسا:هویی اراد کجایی نیستی اصلا اینجا؟
اراد:نه همین جام
پارسا:چیزی شده؟
اراد:نه چیزی نشده دختر شما اسرار داره ک بره دانشگاه جادوگر ها
پارسا:خب توهم برو ماهم انا گیسو رو نگهمیداریم
اهو:بیا اراد خوده بابا داره میگ
اراد:ولی
پارسا:ولی نداره زنگ میزنم به دانشگاه ثبت نامتون کنه
اهو:مرسییییی باباییییییییی
(۱هفته بعد)
اهو:اراد چرا لجبازی میکنی پاشو دیگ اهفته ک همش تو خونه خوابیدی ما قراره هفته دیگ بریممم (باداد)
اراد:من سرما خوردم من مریض شدم من نمیام کنسل کن دانشگاه رو
اهو:چی رو کنسل کنم من کلی خرج کردم لحظه شماری میکنم حالا تو لحظه اخر مریض شدی
همنجور داشتن بحث میکردن ک.....
۹۲۴
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.