فروشنده عشق
فروشنده عشق
parr④⓪
جیهوپ: تا شب خبری از مامانم نشد بادیگاردای بابام کل سئول رو گشتن ولی نبود که نبود تا چند ساعت فقط داشتیم میگشتیم که یه فیلم برای بابام فرستادن از طرف شماره ناشناس بود وقتی فیلمو باز کردیم.... وقتی.... فیلمو.. باز کردیم.......... هق هق هق هق😭😭😭(به این قسمت رسید گریش گرفت🥲)
ا/ت:(بغلش کرد و گفت) جیهوپ گریه نکن
جیهوپ:......
ا/ت: معذرت میخوام همش تقصیر منه نباید ازت میخواستم که بگی
جیهوپ: نه خوبم... بهتر شد گفتی الان سبک شدم این غم چندین سال تو دلم مونده بود الان احساس سبکی دارم
ا/ت: اگه میخوای بقیه رو نگو
جیهوپ: نه مشکلی نیست میگم
ا/ت: باشه
جیهوپ: وقتی فیلمو باز کردیم مامانمو بسته بودن به صندلی و اصلحه گذاشته بودن رو سرش مامانم..... مامانم داشت گریه میکرد... دا..داشت التماس میکرد نجاتش بدیم(با گریه میگه) ولی.... ولی ما نتونستیم کاری بکنیم سانگ هون با خنده زل زده بود به مامانم و تا 10 شمرد... بعدش... بعدش....دوتا تیر پشت سر هم.... تو سر مامانم خالی کرد😭😭😭😭
ا/ت: جیهوپ اروم باش 🥲🥺
جیهوپ:اون روز تا شب در به در دنبال اون اشغال دونی میگشتیم تا حداقل جنازه مادرمو بگیریم ولی خبری نشد شب که برگشتیم خونه ایفون به صدا در اومد خدمتکار که درو باز کرد یدفعه جیغ کشید ما رفتیم ببینیم چیشده که دیدم یه ادمو تو یه پارچه سفید پیچیدن و گذاشتن جلوی در وقتی پارچه رو کنار زدم مادرم بود چند ثانیه نگذشت که یه چیزی از پشت بوم پرتاب شد پایین اون... اون... اون بابام بود💔😭😭
ا/ت: چییی؟
جیهوپ: بابام نتونست تحمل کنه که بخاطر کارای خودش مامانمو به قتل رسوندن و خودشو کشت
ا/ت: بعداز فوت پدر و مادرت سانگ هون با تو و داداشات کاری نداشت؟
جیهوپ: ما بعداز اون قضیه رفتیم آمریکا تا یک سال پیش که دوباره به این خونه برگشتیم
ا/ت: چیشد که برگشتین
جیهوپ: ما اون چندسال تو آمریکا خیلی سخت زندگی کردیم برامون سخت بود که پدر و مادرمونو کشتن و ما دست رو دست گذاشتیم.... بلاخره تصمیم گرفتیم برگردیم تا انتقامشونو بگیریم و بخاطر همین راه پدرمونو ما ادامه دادیم و دیگه چیزی نمونده که گیرشون بندازیم
ا/ت: جیهوپ اگه بلایی سرتون بیارن چی؟
شرایط پارت بعد👇🏻
لایک: 85
کامنت: 80
خدایی حال میکنین براتون پارتای طولانی میزارم؟ 😏😂😂
اون حرفی که جیهوپ میخواست به ا/ت بگه چیشد پس؟ بنظرتون چی میخواست بگه؟ خب اگه میخوای بدونی پس حمایت کن تا شرایط زودتر کامل شه🙂😁
parr④⓪
جیهوپ: تا شب خبری از مامانم نشد بادیگاردای بابام کل سئول رو گشتن ولی نبود که نبود تا چند ساعت فقط داشتیم میگشتیم که یه فیلم برای بابام فرستادن از طرف شماره ناشناس بود وقتی فیلمو باز کردیم.... وقتی.... فیلمو.. باز کردیم.......... هق هق هق هق😭😭😭(به این قسمت رسید گریش گرفت🥲)
ا/ت:(بغلش کرد و گفت) جیهوپ گریه نکن
جیهوپ:......
ا/ت: معذرت میخوام همش تقصیر منه نباید ازت میخواستم که بگی
جیهوپ: نه خوبم... بهتر شد گفتی الان سبک شدم این غم چندین سال تو دلم مونده بود الان احساس سبکی دارم
ا/ت: اگه میخوای بقیه رو نگو
جیهوپ: نه مشکلی نیست میگم
ا/ت: باشه
جیهوپ: وقتی فیلمو باز کردیم مامانمو بسته بودن به صندلی و اصلحه گذاشته بودن رو سرش مامانم..... مامانم داشت گریه میکرد... دا..داشت التماس میکرد نجاتش بدیم(با گریه میگه) ولی.... ولی ما نتونستیم کاری بکنیم سانگ هون با خنده زل زده بود به مامانم و تا 10 شمرد... بعدش... بعدش....دوتا تیر پشت سر هم.... تو سر مامانم خالی کرد😭😭😭😭
ا/ت: جیهوپ اروم باش 🥲🥺
جیهوپ:اون روز تا شب در به در دنبال اون اشغال دونی میگشتیم تا حداقل جنازه مادرمو بگیریم ولی خبری نشد شب که برگشتیم خونه ایفون به صدا در اومد خدمتکار که درو باز کرد یدفعه جیغ کشید ما رفتیم ببینیم چیشده که دیدم یه ادمو تو یه پارچه سفید پیچیدن و گذاشتن جلوی در وقتی پارچه رو کنار زدم مادرم بود چند ثانیه نگذشت که یه چیزی از پشت بوم پرتاب شد پایین اون... اون... اون بابام بود💔😭😭
ا/ت: چییی؟
جیهوپ: بابام نتونست تحمل کنه که بخاطر کارای خودش مامانمو به قتل رسوندن و خودشو کشت
ا/ت: بعداز فوت پدر و مادرت سانگ هون با تو و داداشات کاری نداشت؟
جیهوپ: ما بعداز اون قضیه رفتیم آمریکا تا یک سال پیش که دوباره به این خونه برگشتیم
ا/ت: چیشد که برگشتین
جیهوپ: ما اون چندسال تو آمریکا خیلی سخت زندگی کردیم برامون سخت بود که پدر و مادرمونو کشتن و ما دست رو دست گذاشتیم.... بلاخره تصمیم گرفتیم برگردیم تا انتقامشونو بگیریم و بخاطر همین راه پدرمونو ما ادامه دادیم و دیگه چیزی نمونده که گیرشون بندازیم
ا/ت: جیهوپ اگه بلایی سرتون بیارن چی؟
شرایط پارت بعد👇🏻
لایک: 85
کامنت: 80
خدایی حال میکنین براتون پارتای طولانی میزارم؟ 😏😂😂
اون حرفی که جیهوپ میخواست به ا/ت بگه چیشد پس؟ بنظرتون چی میخواست بگه؟ خب اگه میخوای بدونی پس حمایت کن تا شرایط زودتر کامل شه🙂😁
۲۲.۱k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.