اهوی من
اهوی من
فصل۲
پارت ۲۶
از اتاقم زدم بیرون و به سمت چپ سالن رفتم ک دیدم صدا تغییر نکرد راهمو عوض کردم و به سمت راست رفتم جلوی هر یک اتاق ها وایمستادم ک شاید صدا کم بشه گشتم گشتم ک رسیدم اتاق مریم خانوم نزدیک در شدم ک صدا یکم کمتر شد در اروم وا کردم ک کسی نبود رفتم تو اتاق ک صدای یک دختر ک داشت التماس میکرد میومد گشتم دیدم صدا از تو کمده در کمد وا کردم ک یک در مخفی داشت بازش کردم پله داشت اروم از پله ها رفتم پایین ک دیدم مریم خانوم و یک مرد یک دختره ک شاخ داشت و دم داشت شبیه روباه ها بود،اون دختره رو به چوب بسته بودن و با زنجیر کتکش میزدن و چیزی هایی بهش میگفتن
مریم: مگه من بهت نگفتم ک برو فقط اونجا و یک چیزی خوب برام بیار رفتی عاشق شدی تو
دختره: خانوم چیکار میکردم تنها کاری ک میتونستم بکنم همین بود اون پسر کلی مدرک داشت ک بدرد شما میخورد من بخاطر شما این کارو کردم اون پسره کلی جادو بلده
مریم: ما فقط ۱۰ روز دیگ فرصت داریم باید اون شیطان ازاد کنیم و باید سریع این اتفاق بیوفته واگرنه تیام اهو میفهمن و این برای برای ما خوب نیست
دختره: من تا فردا براتون شیطانین بزرگ میارم ک مراسم شروع کنیم
مریم: باید سریع اهریمن بزرگ ازاد کنیم باید دنیا مال ما بشه
حرفاشون ک شنیدم بدو بدو امدم بیرون و به سمت اتاق تیام رفتم در زدم بدون اینک جوابی بشنوم وارد شدم ک تیام خواب بود
اهو: تیام تیام بلند شوو بدو بدو(بااسترس)
تیام: چیشده؟(خوابالویی)
اهو: تو پاشو بهت توضیح میدم
اهو همه چیزو به تیام توضیح میده
تیام: باید به پارسا غزل اینا خبر بدیم این یک خطر برای دنیا پاشو برو اراد صدا بزن
(اراد)
رفتم برای اهو خوراکی خریدم ک یک دختر پرید رو شانم ک پرتش کردم پایین
اراد: چرا میپری رو شانم دختره احمق
دختره: عشقم چرا اینجوری میکنی
اراد: عشقم کی باز برو گمشو
دختره پرید بغلم ک هرکاری میکردم ولم نمکرد گردنمو بوسید ک اهو همون لحظه امد و خشکش زد
اهو: اراد دارین چیکار میکنید
دختره تا اهو رو دیدم ولم کرد بدو بدو رفت
اراد: بهت توضیح میدم خوشگلم
اهو: بیا تیام کارت داره موضوع مهمی(با بغض)
اراد میره دست اهو رو بگیره ک اهو دست اراد پس میزنه
فصل۲
پارت ۲۶
از اتاقم زدم بیرون و به سمت چپ سالن رفتم ک دیدم صدا تغییر نکرد راهمو عوض کردم و به سمت راست رفتم جلوی هر یک اتاق ها وایمستادم ک شاید صدا کم بشه گشتم گشتم ک رسیدم اتاق مریم خانوم نزدیک در شدم ک صدا یکم کمتر شد در اروم وا کردم ک کسی نبود رفتم تو اتاق ک صدای یک دختر ک داشت التماس میکرد میومد گشتم دیدم صدا از تو کمده در کمد وا کردم ک یک در مخفی داشت بازش کردم پله داشت اروم از پله ها رفتم پایین ک دیدم مریم خانوم و یک مرد یک دختره ک شاخ داشت و دم داشت شبیه روباه ها بود،اون دختره رو به چوب بسته بودن و با زنجیر کتکش میزدن و چیزی هایی بهش میگفتن
مریم: مگه من بهت نگفتم ک برو فقط اونجا و یک چیزی خوب برام بیار رفتی عاشق شدی تو
دختره: خانوم چیکار میکردم تنها کاری ک میتونستم بکنم همین بود اون پسر کلی مدرک داشت ک بدرد شما میخورد من بخاطر شما این کارو کردم اون پسره کلی جادو بلده
مریم: ما فقط ۱۰ روز دیگ فرصت داریم باید اون شیطان ازاد کنیم و باید سریع این اتفاق بیوفته واگرنه تیام اهو میفهمن و این برای برای ما خوب نیست
دختره: من تا فردا براتون شیطانین بزرگ میارم ک مراسم شروع کنیم
مریم: باید سریع اهریمن بزرگ ازاد کنیم باید دنیا مال ما بشه
حرفاشون ک شنیدم بدو بدو امدم بیرون و به سمت اتاق تیام رفتم در زدم بدون اینک جوابی بشنوم وارد شدم ک تیام خواب بود
اهو: تیام تیام بلند شوو بدو بدو(بااسترس)
تیام: چیشده؟(خوابالویی)
اهو: تو پاشو بهت توضیح میدم
اهو همه چیزو به تیام توضیح میده
تیام: باید به پارسا غزل اینا خبر بدیم این یک خطر برای دنیا پاشو برو اراد صدا بزن
(اراد)
رفتم برای اهو خوراکی خریدم ک یک دختر پرید رو شانم ک پرتش کردم پایین
اراد: چرا میپری رو شانم دختره احمق
دختره: عشقم چرا اینجوری میکنی
اراد: عشقم کی باز برو گمشو
دختره پرید بغلم ک هرکاری میکردم ولم نمکرد گردنمو بوسید ک اهو همون لحظه امد و خشکش زد
اهو: اراد دارین چیکار میکنید
دختره تا اهو رو دیدم ولم کرد بدو بدو رفت
اراد: بهت توضیح میدم خوشگلم
اهو: بیا تیام کارت داره موضوع مهمی(با بغض)
اراد میره دست اهو رو بگیره ک اهو دست اراد پس میزنه
۶.۶k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.