اهوی من
اهوی من
فصل۲
پارت ۲۴
ذهن دختره: این اهو رو میکشم رو نقطه ضعیفش دست میزنم شوهرش اراد
با خوندن اینا تو ذهنش اعصبام خورد شد بلند شدم موهاشو دور دستم پیچوندم و محکم سرشو زدم میز جیغ میزد
دختره: ولم کنننننننن روانییی(باداد)
اهو: فکر کردی چی گوه هستییییییی هاااااااا میدونی من کیم(باداد)
استاد امد سمت اهو و جداشون کرد دختره اعصبانی از کلاس رفت بیرون استاد به اهو اب داد و اهو کلاس رو ترک کرد و به سمت حیاط رفت بعد نیم ساعت گیسو امد پیشش
گیسو: ایول خوب حالشو جا اوردی
اهو:نمخواستم اینجوری بشه
گیسو:اشکال نداره پیش میاد
اهو:تو مگه نگفتی ک از من بدت میاد چرا الان داری باهام حرف میزنی
گیسو:الانم همین رو میگم
اهو:اوک
اهو میخواد ک بلند بشه گیسو دستشو میگیره
گیسو:دیوونه شوخی کردم من خیلی دلم برات تنگ شده
اهو:چرا این چند وقت باهام بد رفتاری میکردی؟
گیسو:چون عذاب وجدان داشتم
اهو:درمورد چی؟
گیسو:بخاطر اون روز ک تونتونستی پرواز کنی تغصیر من بود من طلسم خوندم ک بال هات به مدت یک روز پرواز نکنه
اهو:چرا اون وقت؟
گیسو:اون روز ک میخواستیم بریم کلاس من قبلش رفتم تو حیاط یکم هوام عوض بشه سرمو بردم بالا ک دیدم یک مردی یواشکی داره از بالایی پشت بوم راه میره من رفتم در مخفی پشت بوم ک فقط منو یاسین مریم خانوم و نگار میدونه رفتم بالایی پشت بوم ک دیدم یک مرد ک تقریبان سنش ۳۰ ۳۵ سالش بود داشت اسحله تک تیرندازیشو تمیز میکرد و همون موقع گوشیش زنگ خورد ک یک صدای مرد میومد و مشخصات ترو داد و اخرش به ژاپنی گفت ک کار اهو رو تموم کن همین گفت قطع کرد امدم پایین ک دیدم شماها امدین من سریع یک طلسم خوندم ک بال هات به مدت ۱ روز پرواز نکنه،
اهو:برای همین باهام صحبت نمکردی؟
گیسو:اره بخاطر همین حالا منو میبیخشی
اهو:تو جونمو نجات دادی چرا نبخشمت
اهو گیسو رو بغل میکنه ک استاد صداشون میزنه
استاد:بچه ها بیاین کلاس کنترل رو گیاهان شروع شد
فصل۲
پارت ۲۴
ذهن دختره: این اهو رو میکشم رو نقطه ضعیفش دست میزنم شوهرش اراد
با خوندن اینا تو ذهنش اعصبام خورد شد بلند شدم موهاشو دور دستم پیچوندم و محکم سرشو زدم میز جیغ میزد
دختره: ولم کنننننننن روانییی(باداد)
اهو: فکر کردی چی گوه هستییییییی هاااااااا میدونی من کیم(باداد)
استاد امد سمت اهو و جداشون کرد دختره اعصبانی از کلاس رفت بیرون استاد به اهو اب داد و اهو کلاس رو ترک کرد و به سمت حیاط رفت بعد نیم ساعت گیسو امد پیشش
گیسو: ایول خوب حالشو جا اوردی
اهو:نمخواستم اینجوری بشه
گیسو:اشکال نداره پیش میاد
اهو:تو مگه نگفتی ک از من بدت میاد چرا الان داری باهام حرف میزنی
گیسو:الانم همین رو میگم
اهو:اوک
اهو میخواد ک بلند بشه گیسو دستشو میگیره
گیسو:دیوونه شوخی کردم من خیلی دلم برات تنگ شده
اهو:چرا این چند وقت باهام بد رفتاری میکردی؟
گیسو:چون عذاب وجدان داشتم
اهو:درمورد چی؟
گیسو:بخاطر اون روز ک تونتونستی پرواز کنی تغصیر من بود من طلسم خوندم ک بال هات به مدت یک روز پرواز نکنه
اهو:چرا اون وقت؟
گیسو:اون روز ک میخواستیم بریم کلاس من قبلش رفتم تو حیاط یکم هوام عوض بشه سرمو بردم بالا ک دیدم یک مردی یواشکی داره از بالایی پشت بوم راه میره من رفتم در مخفی پشت بوم ک فقط منو یاسین مریم خانوم و نگار میدونه رفتم بالایی پشت بوم ک دیدم یک مرد ک تقریبان سنش ۳۰ ۳۵ سالش بود داشت اسحله تک تیرندازیشو تمیز میکرد و همون موقع گوشیش زنگ خورد ک یک صدای مرد میومد و مشخصات ترو داد و اخرش به ژاپنی گفت ک کار اهو رو تموم کن همین گفت قطع کرد امدم پایین ک دیدم شماها امدین من سریع یک طلسم خوندم ک بال هات به مدت ۱ روز پرواز نکنه،
اهو:برای همین باهام صحبت نمکردی؟
گیسو:اره بخاطر همین حالا منو میبیخشی
اهو:تو جونمو نجات دادی چرا نبخشمت
اهو گیسو رو بغل میکنه ک استاد صداشون میزنه
استاد:بچه ها بیاین کلاس کنترل رو گیاهان شروع شد
۵.۰k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.