در یک صفحه ای خواندم: تصویر زنی که به یک مرد می گوید دوست
در یک صفحه ای خواندم: تصویر زنی که به یک مرد میگوید دوستت دارم احتمالا مشمئزکننده ترین چیزی است که جهان به خود دیده است.
کم نیستند مردان و زنانی که بهشان گفته ام دوستت دارم. اتفاقن تصویر زیبایی ساخته شد از آن لحظه هایی که دوربین ذهنم حکشان کرد. چه اندوه بار که نشد ثبتشان کنم و به اشتراک بگذارم آن برق چشمان را، آن بوی یاسی که توی فضا پیچیده بود.
یادم هست چند روز پیش روی یکی از صندلی های ...نشسته بودیم کنارش بودم ولی باز به او فکر میکردم به دوست داشتن و عظمتش. که میشود با وجودش هر چند کوتاه دلی را قرص کرد، روزنه ی نوری گشود.
ولی فرق دارد دوست داشتن با دوست داشتن. من آدم گفتنم. آدم اینکه برم صاف بایستم روبه رویش بگویم میدانی چقدر دوستت دارم؟! نه به خاطر حرف هایت ، نه آن طرز سیگار کشیدنت، نه بهخاطر کسانی که دوستت دارند و تو به آنها بی اعتنایی و نه برای روزهایی که خوش میگذرد.فقط برای روزهای بیحوصلگی ات که باهم شب کردیم.
من دلم برایت تنگ میشود چون در روزهایی همراهم بودی که کسی نبود.من از اینجا میفهمم آدم مهمی هستی که هر اتفاقی میافتد میگویم کاش بودی و میدیدی. هر خبری را اول به تو میدهم حتا اگر زنگ بزنم و نبینی برایت پیام میفرستم.
دوست داشتن این گونه است. اینکه به غیر از غم هایم شادی هایم را نگه میدارم برای تو.مثل خوردن غذای مورد علاقه مان در رستوران همیشگی.
من عاشق سکگ کمربند، بوی ادکلن یا خط ریش کسی نمیشوم که مشمئزکننده باشد. این ها حاشیه های مطلوب اند. من از بودن کسی حالم خوب است. از اینکه حتا شبی زیر باران کلی خیابان را میچرخیم که ساندویچ مورد علاقه اش را بخوریم و بخندیم.
پ.ن:نمیگویم ته ندارد. ما بودن مسئله ایست که به هر نحوی تمام شدنی است. مسئله ابدیت و قدرت دوست داشتن است که نمیتواند مشمئزکننده باشد، که مرد و زن ندارد.
#از_من_به_همسرم
کم نیستند مردان و زنانی که بهشان گفته ام دوستت دارم. اتفاقن تصویر زیبایی ساخته شد از آن لحظه هایی که دوربین ذهنم حکشان کرد. چه اندوه بار که نشد ثبتشان کنم و به اشتراک بگذارم آن برق چشمان را، آن بوی یاسی که توی فضا پیچیده بود.
یادم هست چند روز پیش روی یکی از صندلی های ...نشسته بودیم کنارش بودم ولی باز به او فکر میکردم به دوست داشتن و عظمتش. که میشود با وجودش هر چند کوتاه دلی را قرص کرد، روزنه ی نوری گشود.
ولی فرق دارد دوست داشتن با دوست داشتن. من آدم گفتنم. آدم اینکه برم صاف بایستم روبه رویش بگویم میدانی چقدر دوستت دارم؟! نه به خاطر حرف هایت ، نه آن طرز سیگار کشیدنت، نه بهخاطر کسانی که دوستت دارند و تو به آنها بی اعتنایی و نه برای روزهایی که خوش میگذرد.فقط برای روزهای بیحوصلگی ات که باهم شب کردیم.
من دلم برایت تنگ میشود چون در روزهایی همراهم بودی که کسی نبود.من از اینجا میفهمم آدم مهمی هستی که هر اتفاقی میافتد میگویم کاش بودی و میدیدی. هر خبری را اول به تو میدهم حتا اگر زنگ بزنم و نبینی برایت پیام میفرستم.
دوست داشتن این گونه است. اینکه به غیر از غم هایم شادی هایم را نگه میدارم برای تو.مثل خوردن غذای مورد علاقه مان در رستوران همیشگی.
من عاشق سکگ کمربند، بوی ادکلن یا خط ریش کسی نمیشوم که مشمئزکننده باشد. این ها حاشیه های مطلوب اند. من از بودن کسی حالم خوب است. از اینکه حتا شبی زیر باران کلی خیابان را میچرخیم که ساندویچ مورد علاقه اش را بخوریم و بخندیم.
پ.ن:نمیگویم ته ندارد. ما بودن مسئله ایست که به هر نحوی تمام شدنی است. مسئله ابدیت و قدرت دوست داشتن است که نمیتواند مشمئزکننده باشد، که مرد و زن ندارد.
#از_من_به_همسرم
۱۱۵.۴k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۰