«عشق پولی پارت ۵۱»
«عشق پولی پارت ۵۱»
+خب
هوانگ سو:خب اونهمون دوره ای بود ک....
=ا.تتتتت ا.تتتتت کجاییی
+الاننن میاممم...بدو بگو دیگهه
جیمین اومد نزدیک ا.ت
_ا.ت بیا دیگ دارین اونحا چی پچ پچ میکنین واسههه همم تو خونه صحبت کنینن خبب
+هوانگ سو میای خونمون باهم حرف میزنیم
همتون رفتیتن تو ماشین قرار شد برین خونه و فردا برین عکس بگیرینو بعدشم مراسم عروسی داشتین میرفتین خونه
هوانگ سو. میشه لطفا منو برسونید خونه اخه داره دیر میشه مامانم نگران میشه
+ن با مامانت صحبت میکنم بیا خونه باهم حرف بزنیم(کمی جدی)
=هی چرا میخوای این دختره بیاد تو خونمون؟
+ا.ت چقدر جدی شدی جدی شدن خیلی بهت میادا
هیچی نگفتین.
هوانگ سو. عع این کسیر خونمونه برین از این قسمت میرسین خونه
یه نگاهای تندی ب هوانگ سو میکردی ک این نگاهات اونو معذب میکرد جیمین فهمید ی چیزی شده داشتی با خودت صحبت میکردی ک یهو متوجه ی یچیزی شدی چشمات گرد شدو تعجب کردی و دهنت باز مونده بود
_ا.ت عزیزم چیزی شده؟
+عااا عاا ن ن چیزی نیس
=ا.ت دقت کردی از اون موقع ک با هوانگ سو پچ پچ میکردین خیلی عجیب شدی؟
+چیی ن من هیچوقت پچ پچ نکردیم
=پس داشتین چی میگفتین؟
_هیون این چکاریه شاید ی مشکل شخصیه نمیخواد ب تو بگن اگ چیزی بود ک بهت میگفتناین مارت همه رو معذب میکنه
=اخه ا.ت هی داره نگاه منو هوانگ سو میکنه انگار ک چیزی ک داشتن نیگفتن ب من رفت داشت میدونین ک خیلی عصبی میشم اگر بفهمم چیزی رو ازم مخفی کردین؟داداش توهم عصبی نمیشی؟
_عا...عااا خب اونا چیزی مخفی نمیکنن اگ درباره ی توعه ک بهت میگن چرا ازت مخفی کنم مگ ن ا.ت؟
+اا اره نمیکنیم ععع نگا هوانگ سو و ابجیمو خیلی معذب کردین این چ کاریه خببب
هوانگ سو رفت توی خونش و شماهم درباره ی مراسم عروسی صحبت میکردین و رفتین خونه ی اصلی ا.ت ک لباس عروسی مامانتو برداری رفتی تو بادیدن خونه یاد مردن خانوادت افتاد ک متوجه ی دست گرمی روی دستات شدی ک دستات و محکم گرفت و نگاهتو انداختی پشتت ک متجوه شدی اون بود
؟؟؟ا.ت من همیشه کنارتم
+خب
هوانگ سو:خب اونهمون دوره ای بود ک....
=ا.تتتتت ا.تتتتت کجاییی
+الاننن میاممم...بدو بگو دیگهه
جیمین اومد نزدیک ا.ت
_ا.ت بیا دیگ دارین اونحا چی پچ پچ میکنین واسههه همم تو خونه صحبت کنینن خبب
+هوانگ سو میای خونمون باهم حرف میزنیم
همتون رفتیتن تو ماشین قرار شد برین خونه و فردا برین عکس بگیرینو بعدشم مراسم عروسی داشتین میرفتین خونه
هوانگ سو. میشه لطفا منو برسونید خونه اخه داره دیر میشه مامانم نگران میشه
+ن با مامانت صحبت میکنم بیا خونه باهم حرف بزنیم(کمی جدی)
=هی چرا میخوای این دختره بیاد تو خونمون؟
+ا.ت چقدر جدی شدی جدی شدن خیلی بهت میادا
هیچی نگفتین.
هوانگ سو. عع این کسیر خونمونه برین از این قسمت میرسین خونه
یه نگاهای تندی ب هوانگ سو میکردی ک این نگاهات اونو معذب میکرد جیمین فهمید ی چیزی شده داشتی با خودت صحبت میکردی ک یهو متوجه ی یچیزی شدی چشمات گرد شدو تعجب کردی و دهنت باز مونده بود
_ا.ت عزیزم چیزی شده؟
+عااا عاا ن ن چیزی نیس
=ا.ت دقت کردی از اون موقع ک با هوانگ سو پچ پچ میکردین خیلی عجیب شدی؟
+چیی ن من هیچوقت پچ پچ نکردیم
=پس داشتین چی میگفتین؟
_هیون این چکاریه شاید ی مشکل شخصیه نمیخواد ب تو بگن اگ چیزی بود ک بهت میگفتناین مارت همه رو معذب میکنه
=اخه ا.ت هی داره نگاه منو هوانگ سو میکنه انگار ک چیزی ک داشتن نیگفتن ب من رفت داشت میدونین ک خیلی عصبی میشم اگر بفهمم چیزی رو ازم مخفی کردین؟داداش توهم عصبی نمیشی؟
_عا...عااا خب اونا چیزی مخفی نمیکنن اگ درباره ی توعه ک بهت میگن چرا ازت مخفی کنم مگ ن ا.ت؟
+اا اره نمیکنیم ععع نگا هوانگ سو و ابجیمو خیلی معذب کردین این چ کاریه خببب
هوانگ سو رفت توی خونش و شماهم درباره ی مراسم عروسی صحبت میکردین و رفتین خونه ی اصلی ا.ت ک لباس عروسی مامانتو برداری رفتی تو بادیدن خونه یاد مردن خانوادت افتاد ک متوجه ی دست گرمی روی دستات شدی ک دستات و محکم گرفت و نگاهتو انداختی پشتت ک متجوه شدی اون بود
؟؟؟ا.ت من همیشه کنارتم
۷.۳k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.