وقتی تو کنسرت تیر می خوره....
وقتی تو کنسرت تیر میخوره....
پارت دوم
جونگ کوکم از اون طرف داشت گریه میکرد و هی خودش رو سرزنش میکرد فکر میکرد تقصیر خودشه که این اتفاق افتاده همش میگفت بجای شوگا اون باید تیر میخورد نه شوگا ....شوگا برای نجات جونه دوستش تیر خورده بود و حالا دوستش خودش رو داشت بخاطرش داغون میکرد
با بیرون اومدن دکتر از اتاق عمل همه رفتیم سمتش
دکتر:خدارو شکر عمل موفقیت آمیز بود
با این حرف دکتر همه یه نفس راحت کشیدیم
دکتر: همتون هم نمیتونید بمونید لطفاً فقط یه نفر بمونه
همه::چشم
جین:من میمونم پیشش
ات:نمی خواد من میمونم
جین:اما تو که حالت....
ات:گفتم میمونم
جین: باشه
جیمین:بریم دیگه ؟ حالا میان بیرونمون میکنن
جیهوپ:بریم ات چیزی میخوای برات بیاریم ؟
ات:نه نمیخوام مرسی
جیهوپ:ما بریم دیگه خداحافظ
ات: خداحافظ
پسرا: خداحافظ
ات: خداحافظ
تا پسرا رفتن شوگا رو از اتاق عمل آوردن بیرون و بردنش به ٱتاق خصوصی که براش گرفته بودیم
ات: میتونم برم داخل؟
پرستار:ببخشید اجازه ندارید فعلا برید
ات: لطفاً
پرستار: الان نه ولی شاید چند ساعت دیگه بشه
یک ساعت بعد
هوای بیمارستان دیگه داشت خفم می کرد بلند شدم که برم اما گوشیم زنگ خورد جواب تلفن و دادم و همین طوری راه افتادم به سمت حیاط بیمارستان
ات:الو
تهیونگ:سلام حالت خوبه؟
ات: آره خوبم
تهیونگ:شوگا خوبه؟
ات:آره حالش خوبه
تهیونگ:تنهایی؟
ات:آره چطور؟
تهیونگ: یعنی جونگ کوک اونجا نیست ؟
ات: نه مگه پیش شماها نیست ؟
تهیونگ:نه از خونه زد بیرون ما فکر کردیم پیش توعه
ات:نه اینجا.....
با صدای گریه ی کسی که از گوشه ی حیاط میومد نگاهم رفت سمتش که دیدم جونگ کوکه
ات: جونگکوک تو حیاطه بعداً زنگت میزنم
رفتم پیشش نشستم اما انقدر تو حال خودش بود که متوجه من نشد
ات: چرا اینجا نشستی ؟
جونگکوک: تو اینجا چیکار می کنی(گریه)
ات:این سوال منم هست مگه نباید خونه باشی؟
جونگ کوک: نتونستم تو خونه بمونم میخواستم بیام پیش شوگا ولی خب ...نتونستم (گریه)
ات: جونگکوکا این اتفاق اصلا تقصیر تو نیست
جونگ کوک: اگه تقصیر من نیست پس تقصیر کیه؟
ات:تقصیر اون پدرسگی که تیر اندازی کرد ؟ تقصیر اون پدرسگی که حواسش به امنیت کنسرت نبود؟ تقصیر پی دی نیم پدرسگ ؟(با لبخند)
جونگکوک:چیکار پی دی نیم داری؟(لبخند)
ات: جاش اینجا خالیه (خنده)
جونگکوک:وای نه ترو خدا اگه اینجا بود شروع میکرد به غر زدن
ات:با اینکه غر میزنه ولی خیلی گوگولیه
جونگ کوک : ای وای (خنده)
ات:میخندی بی تربیت
جونگ کوک: راستی من ناراحت شوگا بودم
ات:اگه بخوای دوباره گریه کنی من میدونم با تو
پارت دوم
جونگ کوکم از اون طرف داشت گریه میکرد و هی خودش رو سرزنش میکرد فکر میکرد تقصیر خودشه که این اتفاق افتاده همش میگفت بجای شوگا اون باید تیر میخورد نه شوگا ....شوگا برای نجات جونه دوستش تیر خورده بود و حالا دوستش خودش رو داشت بخاطرش داغون میکرد
با بیرون اومدن دکتر از اتاق عمل همه رفتیم سمتش
دکتر:خدارو شکر عمل موفقیت آمیز بود
با این حرف دکتر همه یه نفس راحت کشیدیم
دکتر: همتون هم نمیتونید بمونید لطفاً فقط یه نفر بمونه
همه::چشم
جین:من میمونم پیشش
ات:نمی خواد من میمونم
جین:اما تو که حالت....
ات:گفتم میمونم
جین: باشه
جیمین:بریم دیگه ؟ حالا میان بیرونمون میکنن
جیهوپ:بریم ات چیزی میخوای برات بیاریم ؟
ات:نه نمیخوام مرسی
جیهوپ:ما بریم دیگه خداحافظ
ات: خداحافظ
پسرا: خداحافظ
ات: خداحافظ
تا پسرا رفتن شوگا رو از اتاق عمل آوردن بیرون و بردنش به ٱتاق خصوصی که براش گرفته بودیم
ات: میتونم برم داخل؟
پرستار:ببخشید اجازه ندارید فعلا برید
ات: لطفاً
پرستار: الان نه ولی شاید چند ساعت دیگه بشه
یک ساعت بعد
هوای بیمارستان دیگه داشت خفم می کرد بلند شدم که برم اما گوشیم زنگ خورد جواب تلفن و دادم و همین طوری راه افتادم به سمت حیاط بیمارستان
ات:الو
تهیونگ:سلام حالت خوبه؟
ات: آره خوبم
تهیونگ:شوگا خوبه؟
ات:آره حالش خوبه
تهیونگ:تنهایی؟
ات:آره چطور؟
تهیونگ: یعنی جونگ کوک اونجا نیست ؟
ات: نه مگه پیش شماها نیست ؟
تهیونگ:نه از خونه زد بیرون ما فکر کردیم پیش توعه
ات:نه اینجا.....
با صدای گریه ی کسی که از گوشه ی حیاط میومد نگاهم رفت سمتش که دیدم جونگ کوکه
ات: جونگکوک تو حیاطه بعداً زنگت میزنم
رفتم پیشش نشستم اما انقدر تو حال خودش بود که متوجه من نشد
ات: چرا اینجا نشستی ؟
جونگکوک: تو اینجا چیکار می کنی(گریه)
ات:این سوال منم هست مگه نباید خونه باشی؟
جونگ کوک: نتونستم تو خونه بمونم میخواستم بیام پیش شوگا ولی خب ...نتونستم (گریه)
ات: جونگکوکا این اتفاق اصلا تقصیر تو نیست
جونگ کوک: اگه تقصیر من نیست پس تقصیر کیه؟
ات:تقصیر اون پدرسگی که تیر اندازی کرد ؟ تقصیر اون پدرسگی که حواسش به امنیت کنسرت نبود؟ تقصیر پی دی نیم پدرسگ ؟(با لبخند)
جونگکوک:چیکار پی دی نیم داری؟(لبخند)
ات: جاش اینجا خالیه (خنده)
جونگکوک:وای نه ترو خدا اگه اینجا بود شروع میکرد به غر زدن
ات:با اینکه غر میزنه ولی خیلی گوگولیه
جونگ کوک : ای وای (خنده)
ات:میخندی بی تربیت
جونگ کوک: راستی من ناراحت شوگا بودم
ات:اگه بخوای دوباره گریه کنی من میدونم با تو
۱۱.۶k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.