رمان
#رمان
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:1
*ویو سارا*
سلام من سارا هستم،۱۸ سالمه و دوست دارم به کره برم،بازیگر مورد علاقم چا اون وو هستش و گروه مورد علاقم BTS هست که بایسم کیم تهیونگه
راستش من دختر درس خونی هستم و خیلی به درس خوندن علاقه دارم
من یک دوستی دارم اسمش ستی هست اون دقیقا مثل من ما دوتا خیلی شبیهیم خیلی زیاااد و ما دوتا قراره باهم به کره بریم
ازونجایی که من چا اون وو رو خیلی دوست دارم همه ی سریال هاشو دیدم
من به درسم خیلی اهمیت میدم و سعی میکنم همیشه نمره بالایی بیارم
من و ستی ۱۱ ساله که باهم دوستیم و همیشه باهمیم
من و ستی به اندازه ۲ هفته امتحانات داریم پس باید درس بخونم
(۲هفته بعد)
خب امتحانتمون تموم شد قراره من و ستی کل تابستون رو باهم بگذرونیم و قراره ستی بیاد خونمون
همینطور که داشتم اتاقمو مرتب میکردم صدای در رو شنیدم سریع رفتم در رو باز کردم که بلههه ستی بود
اومد داخل نشستیم و کلی حرف زدیم
اکثر بحث هامون و حرف زدن هامون درباره کره هست چون واقعا بهش علاقه داریم
درباره بی تی اس هم خیلی حرف میزنیم چون باز اونها رو دوست داریم
راستی بایس ستی جینه
ما یک سریال از اون وو دیدیم که دوستا برای همدیگه نامه میزارن و روزهایی که نیستن اون نامه رو میخونن
پس من و ستی تصمیم گرفتیم اینکار رو بکنیم
*ویو ستی*
واسه رفتن به خونه سارا خیلی هیجان داشتم اخه میخوایم یک بازی رو انجام بدیم که خیلی باحاله
ما همیشه اینطوریم قشنگ مثل بچه ها میمونیم واسه همچی ذوق میکنیم
وقتی رسیدم خونشون بعد کلی حرف دوتا برگه درآوردیم و با کلی چیزهای گوگولی تزئین کردیم
بعد تزئین شروع کردیم نوشتن
سارا دختر احساساتی هست و راستش یک بیماری هم داره بیماریش دیابته اما اون طوری زندگیشو میکنه که انگار این بیماری رو نداره و همیشه شاده واقعا از این ویژگیش خوشم میاد
پس من نامه ای رو نوشتم که باید همیشه سارا بدونه
سارا هم نامشو نوشت من نامه ای که براش نوشتم رو لای کتاب مورد علاقه گذاشتم و گفتم
ستی:هروقت نبودم در مواقع ضروری بخونش اوکی؟و حتما انجامش بده هوم؟
سارا:اوکی توهم اینکار رو بکن
ستی:اوکی
نشستیم و لیست سریال هایی که میخوایم ببینیم رو نوشتیم و برنامه ریزی هامون رو کردیم
بعد از اینکه خیلی کار ها کردیم نودل درست کردیم و خوردیم و بعدش من رفتم خونمون
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:1
*ویو سارا*
سلام من سارا هستم،۱۸ سالمه و دوست دارم به کره برم،بازیگر مورد علاقم چا اون وو هستش و گروه مورد علاقم BTS هست که بایسم کیم تهیونگه
راستش من دختر درس خونی هستم و خیلی به درس خوندن علاقه دارم
من یک دوستی دارم اسمش ستی هست اون دقیقا مثل من ما دوتا خیلی شبیهیم خیلی زیاااد و ما دوتا قراره باهم به کره بریم
ازونجایی که من چا اون وو رو خیلی دوست دارم همه ی سریال هاشو دیدم
من به درسم خیلی اهمیت میدم و سعی میکنم همیشه نمره بالایی بیارم
من و ستی ۱۱ ساله که باهم دوستیم و همیشه باهمیم
من و ستی به اندازه ۲ هفته امتحانات داریم پس باید درس بخونم
(۲هفته بعد)
خب امتحانتمون تموم شد قراره من و ستی کل تابستون رو باهم بگذرونیم و قراره ستی بیاد خونمون
همینطور که داشتم اتاقمو مرتب میکردم صدای در رو شنیدم سریع رفتم در رو باز کردم که بلههه ستی بود
اومد داخل نشستیم و کلی حرف زدیم
اکثر بحث هامون و حرف زدن هامون درباره کره هست چون واقعا بهش علاقه داریم
درباره بی تی اس هم خیلی حرف میزنیم چون باز اونها رو دوست داریم
راستی بایس ستی جینه
ما یک سریال از اون وو دیدیم که دوستا برای همدیگه نامه میزارن و روزهایی که نیستن اون نامه رو میخونن
پس من و ستی تصمیم گرفتیم اینکار رو بکنیم
*ویو ستی*
واسه رفتن به خونه سارا خیلی هیجان داشتم اخه میخوایم یک بازی رو انجام بدیم که خیلی باحاله
ما همیشه اینطوریم قشنگ مثل بچه ها میمونیم واسه همچی ذوق میکنیم
وقتی رسیدم خونشون بعد کلی حرف دوتا برگه درآوردیم و با کلی چیزهای گوگولی تزئین کردیم
بعد تزئین شروع کردیم نوشتن
سارا دختر احساساتی هست و راستش یک بیماری هم داره بیماریش دیابته اما اون طوری زندگیشو میکنه که انگار این بیماری رو نداره و همیشه شاده واقعا از این ویژگیش خوشم میاد
پس من نامه ای رو نوشتم که باید همیشه سارا بدونه
سارا هم نامشو نوشت من نامه ای که براش نوشتم رو لای کتاب مورد علاقه گذاشتم و گفتم
ستی:هروقت نبودم در مواقع ضروری بخونش اوکی؟و حتما انجامش بده هوم؟
سارا:اوکی توهم اینکار رو بکن
ستی:اوکی
نشستیم و لیست سریال هایی که میخوایم ببینیم رو نوشتیم و برنامه ریزی هامون رو کردیم
بعد از اینکه خیلی کار ها کردیم نودل درست کردیم و خوردیم و بعدش من رفتم خونمون
۶.۶k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.