فیک جیمین
فیک جیمین
تنهایی تنها
port 3
.
.
ویو یونا
مدیر که رفت ماهم نشستیم بقیه ورقه هارو تصیح کردیم
یونا:خب آقای پارک خسته شدید برید استراحت خودم بقیه رو تصیح میکنم
جیمین:نه مشکلی نیست
جیمین:میگم خانوم کیم
یونا:بله
جیمین:شما چرا آنقدر بامن رسمی صحبت میکنید؟
یونا: من با همه همینطور صحبت میکنم به جز کاملیا که دوست خودم هستش
جیمین: آها ولی خب میشه این مدلی صحبت نکنی ......یونا
یونا:...... بله ولی خوببب میدونید اگه این مدلی صحبت میکنم یک دلیلش این هست که پشت سرم کلی حرف میزنن مخصوصا الان که به خونم تشنه ان
جیمین:نه نگران نباش اگه حرفی پشت سرت زدن من باهاشون حرف میزنم بعدشم تو مگه مدیر نیستی
یونا:بله مدیرم
جیمین:خب خانوم مدیر چی میل دارید براتون بیارم؟
یونا:😂 نه چیزی نیاز ندارم آقای پارک
جیمین:یاااا جیمین نه آقای پارک حس میکنم داری پدرمو صدا میکنی
یونا:اوه باشه جیمین
جیمین:حالا شد
یونا:خب این ورقه ها هم تموم شد میخوای برو استراحت کن خسته شدی
جیمین:نه خسته نشدم اتفاقا اولین بارم بود که تصیح میکنم
یونا:من که کار هر روزمه
جیمین:کاش منم این مدلی بودم
یونا:خب میخوای با معلما و خانوم مدیر صحبت کنم به انتخاب خودت یکی از دروس رو برداری و ورقه هارو خودت امضا کنی
جیمین:اگه این مدلی باشه که عالی میشه
یونا:بله البته که عالی میشه ولی خب یه مشکلی هست
جیمین:چه مشکلی
یونا: اینکه منو کنار نزنی چون من معاون تمام معلما هستم
جیمین:اوه نه بابا تو که جای خود داری هیچکس جای خرخون کلاسو نمیگیره
یونا:که من خر خونم هان؟
جیمین:نه اصن من میرم یچیزی بخورم
یونا:برو ولی حواسم هست
جیمین:صداتو نمیشنوم
یونا:😶
جیمین که رفت برا خودش خوراکی بخره منم امروز که کلکسیون خوراکی هامو آورده بودم که مثلا با این خره(کاملیا)بخورم که مثل همیشه خواب مونده ایش ایش دختره خوابالو
اصن خودم تنهایی میخورم رفتم از تو کیفم کیسه ی بزگی که توش پر خوراکی بود و درآوردم و شروع کردم خوردن و تصیح کردن بقیه ورقه ها یهو دیدم جیمین بالا سرم وایساده
یونا:یااا سکته کردم
جیمین:اومم تنها تنها میخوری ؟
یونا:نه توهم بخور بیا
جیمین:ممنونم
یونا:خواهش میکنم
خب اینم اخرین ورقه هوففف تموم شد حالا باید نمره هارو وارد کنم این زنگم فیزیک داریم نمرهاشونو میگم بعد درس میدم
فلش بک به کلاس
یونا:رفته بودم دفتر مدیر که لیست های جدید رو بگیرم و بیام زنگ کلاس بود رفتم داخل کلاس در زدم و وارد شدم عجیب بود همه ساکت سر جاهاشون نشسته بودن به جز کازوها که در حال لاس زدن با هه یان بود من داخل کلاس رفتم ولی کاروها هنوز روی میز هه یان نشسته بود و دست هه یان هم رو پاهاش بود کاری نداشتی همونجا شروع میکردم
یونا:اهم اهم (سرفه الکی)
.
.
پایان پارت ۳
تنهایی تنها
port 3
.
.
ویو یونا
مدیر که رفت ماهم نشستیم بقیه ورقه هارو تصیح کردیم
یونا:خب آقای پارک خسته شدید برید استراحت خودم بقیه رو تصیح میکنم
جیمین:نه مشکلی نیست
جیمین:میگم خانوم کیم
یونا:بله
جیمین:شما چرا آنقدر بامن رسمی صحبت میکنید؟
یونا: من با همه همینطور صحبت میکنم به جز کاملیا که دوست خودم هستش
جیمین: آها ولی خب میشه این مدلی صحبت نکنی ......یونا
یونا:...... بله ولی خوببب میدونید اگه این مدلی صحبت میکنم یک دلیلش این هست که پشت سرم کلی حرف میزنن مخصوصا الان که به خونم تشنه ان
جیمین:نه نگران نباش اگه حرفی پشت سرت زدن من باهاشون حرف میزنم بعدشم تو مگه مدیر نیستی
یونا:بله مدیرم
جیمین:خب خانوم مدیر چی میل دارید براتون بیارم؟
یونا:😂 نه چیزی نیاز ندارم آقای پارک
جیمین:یاااا جیمین نه آقای پارک حس میکنم داری پدرمو صدا میکنی
یونا:اوه باشه جیمین
جیمین:حالا شد
یونا:خب این ورقه ها هم تموم شد میخوای برو استراحت کن خسته شدی
جیمین:نه خسته نشدم اتفاقا اولین بارم بود که تصیح میکنم
یونا:من که کار هر روزمه
جیمین:کاش منم این مدلی بودم
یونا:خب میخوای با معلما و خانوم مدیر صحبت کنم به انتخاب خودت یکی از دروس رو برداری و ورقه هارو خودت امضا کنی
جیمین:اگه این مدلی باشه که عالی میشه
یونا:بله البته که عالی میشه ولی خب یه مشکلی هست
جیمین:چه مشکلی
یونا: اینکه منو کنار نزنی چون من معاون تمام معلما هستم
جیمین:اوه نه بابا تو که جای خود داری هیچکس جای خرخون کلاسو نمیگیره
یونا:که من خر خونم هان؟
جیمین:نه اصن من میرم یچیزی بخورم
یونا:برو ولی حواسم هست
جیمین:صداتو نمیشنوم
یونا:😶
جیمین که رفت برا خودش خوراکی بخره منم امروز که کلکسیون خوراکی هامو آورده بودم که مثلا با این خره(کاملیا)بخورم که مثل همیشه خواب مونده ایش ایش دختره خوابالو
اصن خودم تنهایی میخورم رفتم از تو کیفم کیسه ی بزگی که توش پر خوراکی بود و درآوردم و شروع کردم خوردن و تصیح کردن بقیه ورقه ها یهو دیدم جیمین بالا سرم وایساده
یونا:یااا سکته کردم
جیمین:اومم تنها تنها میخوری ؟
یونا:نه توهم بخور بیا
جیمین:ممنونم
یونا:خواهش میکنم
خب اینم اخرین ورقه هوففف تموم شد حالا باید نمره هارو وارد کنم این زنگم فیزیک داریم نمرهاشونو میگم بعد درس میدم
فلش بک به کلاس
یونا:رفته بودم دفتر مدیر که لیست های جدید رو بگیرم و بیام زنگ کلاس بود رفتم داخل کلاس در زدم و وارد شدم عجیب بود همه ساکت سر جاهاشون نشسته بودن به جز کازوها که در حال لاس زدن با هه یان بود من داخل کلاس رفتم ولی کاروها هنوز روی میز هه یان نشسته بود و دست هه یان هم رو پاهاش بود کاری نداشتی همونجا شروع میکردم
یونا:اهم اهم (سرفه الکی)
.
.
پایان پارت ۳
۴.۹k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.